تفسیر و معنی غزل شماره 37 حافظ – بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژدهها دادست
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث ز پیر طریقتم یادست
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزار دامادست
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال بلبل بی دل که جای فریادست
حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
تفسیر و معنی غزل شماره 37 حافظ
داشتن آرزوهای بی پایان و پوچ و بلندپروازیهای بچگانه کاری بیهوده است، زیرا عمر انسان محدود و کوتاه است و نمی شود به مسائل دنیوی دل بست. به قول معروف دنیا به هیچ کس وفا نکرده که تو دومی باشی. پس به جای حسرت خوردن و به دیگران حسد ورزیدن استعدادهای نهفته در وجود خود را تقویت کن تا به آن جایگاهی که لایقش هستی برسی و مطمئن باش که موفق خواهی شد.
نتیجه تفال شما به دیوان حافظ
- دنیا ارزش این همه خود خوری و رنج و زحمت را ندارد. قدری چشمان خود را بر هم بگذار و فکر کن از دو سال قبل چه بسیار کسانیکه از این دنیا رفته اند. پس شما نباید خود را به محنت و غم این دنیای فانی سرگرم کنی و با خودخوری و وسواس و حرص و طمع به فکر این و آن باشی.
- حضرت حافظ به شما در بیت دوم به صراحت می فرماید: بنده غلام آن وارسته ای هستم که در زیر فلک نیلگون از هر چیز که رنگ و وابستگی و دلبستگی پذیرد و دل را بسته به آن کند و انسان را به جلوه های خود فریب دهد، رها هستم. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- به این دنیا و آمال و آرزوهای آن اطمینان نداشته باش. بلکه از فرصت ها، نهایت بهره را بگیر و حسرت کم و زیاد ثروت و مقام را مخور که این دارد و صاحب همه چیز هست و من ندارم. شاید این گونه بنفع شماست. از آینده خبر نداری باید بدانی که آرزوهای دور و دراز، جز حسرت و پشیمانی و ناراحتی چیزی برای هدیه کردن ندارد. از هم اکنون، سعی کن که حس حسادت و زیاده طلبی را از خود دورکنی تا راحت شوی و به آرامش دست یابی.
- از این اندیشه و فکر فعلاً صرف نظرکن که اولاً هنوز زود است، ثانیاً موقعیت بهتری درانتظار شماست.
۵- او فرد پیمان شکن و فریبکاری است. از او دوری کن. زیرا او به علت عوامل دیگر به شما نزدیک می شود و قصد خرابکاری دارد. - از آدم های سیگاری و معتاد دوری کن و در حفظ سلامتی خود که جدیداً به خطر افتاده، بکوش.
- شما که از زندگی راحتی برخوردارید، همه در خانه و کاشانیتان صمیمانه شما را دوست دارند. پس این بوالهوسی ها برای چه انجام میدهید. انتظار موقعیت بهتری داشته باشید.
- تا آخر این هفته به یکی از مشاهد متبرکه بروید و سوره مبارکه یونس از آیه ۸۰ تا ۱۰۰ را با حضور قلب و معنی بخوانید و نذری هم انجام دهید. بدانید که موفقیت بزرگی در انتظار شما می باشد و به زودی خبری و هدیه ای دریافت می کنید.
برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید
توضیحات غزل شماره 37 حافظ
تفسیر بیت یکم: بیا که قصر آرزو و امید ، بسیار سست بنیاد است . نقداََ باده بیار که پایه و اساس عمر بر باد است . یعنی داشتن آرزوهای طولانی و نامحدود و پیوسته به فکر آینده با حیرت و تشویش روزگار گذراندن بی فایده است . زیرا به این عمرهای کوتاه اعتماد نیست .پس باده بیار تا نقد را از دست ندهیم و از فرصت موجود استفاده نماییم و خوش باشیم زیرا در عالَم ، خلود و بقا نیست . [ سخت = در لغت به معنی محکم است ولی در اینجا به معنی زیاده آمده / سست = بی دوام و غیر محکم / بنیاد = پایه و اساس ]
تفسیر بیت دوم: بندۀ همتِ آن کس هستم که در زیر این گنبد نیلی از هر چیزی که رنگِ تعلّق پذیرد آزاد است . یعنی هر چیزی از امور دنیوی که قابل تعلّق است پابند و علاقمندش نباشد . من غلام و بندۀ یک همچو شخص هستم . [ غلام = بنده و چاکر / کبود = رنگِ آبی مایل به نیلی / آزاد = حُر ، مقابل بنده ]
تفسیر بیت سوم: چه بگویمت که دیشب در میخانه در حالی که مستِ لایعقل بودم . فرشته عالَمِ غیب به من چه مژده ها داده است . مضمون مژده دو بیت بعدی است . [ مست خراب = مست لایعقل / سروش = فرشته / مژده ها = جمع مژده به معنی نویدها ]
تفسیر بیت چهارم: مژده داد : ای سدره نشینِ شاهبازِ عالی نظر ، کنج این محنت آباد جایگاهِ تو نیست . یعنی این مقامِ سفلی لایق شأنِ تو نیست یا شایسته مقامِ تو نیست . [ سدره = مراد سدرهالمنتهی است / نشیمن = جایگاه و نیز محلی را که پرندگان و سایر حیوانات بیتوته می کنند / محنت آباد = صیغه مبالغه است به معنی جایی که با محنت و خرابی آباد شده است ]
تفسیر بیت پنجم: مژده داد : از کنگرۀ عرش خطاب به تو صدا می زنند که در این دامگاهِ دنیا به تو چه رسیده است . یعنی مقامِ تو مقامِ ارواحِ قدس است و تو را به آن مقام دعوت می کنند و می گویند : نمی دانیم در این عالَمِ صغری چه چیز موجب شده که این قدر تثبت و تعلق خاطر نسبت به این عالَم پیدا کرده ای . مژده های سروش عالَمِ غیب همینجا تمام می شود . [ کنگره = نردۀ آهنی است که برای جلوگیری از افتادن به دورِ مناره و پل و حصار می کشند / عرش = در لغت به معنی سقف است ولی در اصطلاح به فلکِ نهم عرش گویند که به آن فلک الافلاک و فلک اعظم نیز گویند / صفیر = آواز مرغ است / دامگه = مخفف دامگاه یعنی محلی که دام گسترده می شود ]
تفسیر بیت ششم: به محضِ تمام شدن مژده های عالَمِ غیب ، خواجه می فرماید : پندی می دهمت آن را از من یاد بگیر و به مرحلۀ عمل آر که من این نصیحت را از پیرِ طریقت به خاطر دارم . یعنی من آن را حفظ کردم و به مرحلۀ عمل آوردم . پس تو هم حفظش کن و به آن عمل کُن . مضمونِ نصیحت بیت بعد است .
تفسیر بیت هفتم: از این جهانِ بی اعتبار و فرومایه انتظار وفا و نکوعهدی نداشته باش زیرا که این عجوز ، عروس هزار داماد است . حاصل کلام اینکه : اگر چند روزی دنیا بر وفق مرادت باشد و به مقتضای میلت بچرخد . تصور می کنی که با تو عهد و پیمان بسته است که همیشه بر وفق دلخواهِ تو باشد . هرگز به عهد و پیمان او اعتماد مکن که سخت بد عهد و بی اعتبار است و فرومایه . زیرا که این عجوزۀ مکارۀ غداره به نکاح هزاران دامادِ چون تو درآمده و عروسش شده اما در عقد و نکاحِ هیچیک قرار نگرفته است . [ عجوزه = زن خیلی پیر / نهاد = خلقت و طبیعت ]
تفسیر بیت هشتم: غم دنیا را مخور و نصیحت مرا از خاطرت زائل مکن . زیرا این لطیفۀ عشق را من از یک سالک به خاطر دارم . مراد از لطیفۀ عشق ، مضمونِ بیت بعدی است . [ رهرو = سالک ]
تفسیر بیت نهم: به آنچه به تو داده شده راضی باش و گره پیشانی را هم باز کن زیرا به روی من و تو درِ اختیار باز نشده است . یعنی آنچه خداوند به تو داده راضی و قانع باش و از ناسازگاری روزگار ، گره بر ابرو و پیشانی مفکن .زیرا زمام اختیار را به دست من و تو نداده اند . بلکه اختیار در دستِ خداوند است و هر چه در روزِ ازل تقدیر کرده همان خواهد شد . پس غم و غصه فایده ندارد . [ داده = در این بیت به معنای داده شده / جبین = دو طرف پیشانی که به سرِ زلف می رسد / گره = در لغت به معنی عِقد است ولی در اصطلاح به چینِ ابرو اطلاق می شود ]
تفسیر بیت دهم: در تبسمِ گل یعنی در شکفتن گل نشانۀ عهد و وفا نیست . پس ای بلبلِ عاشق بنال که جای فریاد و فغان است . یعنی گل که معشوقۀ تو است عهد و وفا ندارد و بلکه سریع الزوال هم هست و پنج شش روز بیش عمر نمی کند و به دنبالِ این وصال بسیار کوتاه ، هجران و فراق یک ساله است . واقعاََ جایِ نالیدن است پس بنال . [ تبسم = لبخند زدن / تبسمِ گُل = شکفتن گل ]
تفسیر بیت یازدهم: ای سست نظم ، به نظمِ حافظ حسد می ورزی . یقین بدان که در سرودن شعر خوب و محکم جرم و جنایتی متوجه او نمی شود . بلکه سخن لطیف و حُسنِ اثرش در خاطرها یک موهبتِ الهی است . یعنی هر چیز خوب را خدا می دهد . به من هم این قریحه و ذوق را خدا داده است . [ حسد = زوال نعمت کسی را خواستن / خداداد = عطیه خدایی ]