تفسیر و معنی غزل شماره 47 حافظ – به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
دری دگر زدن اندیشه تبه دانست
زمانه افسر رندی نداد جز به کسی
که سرفرازی عالم در این کله دانست
بر آستانه میخانه هر که یافت رهی
ز فیض جام می اسرار خانقه دانست
هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جام جم از نقش خاک ره دانست
ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب
که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست
دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان
چرا که شیوه آن ترک دل سیه دانست
ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم
چنان گریست که ناهید دید و مه دانست
حدیث حافظ و ساغر که میزند پنهان
چه جای محتسب و شحنه پادشه دانست
بلندمرتبه شاهی که نه رواق سپهر
نمونهای ز خم طاق بارگه دانست
تفسیر و معنی غزل شماره 47 حافظ
از این شاخه به آن شاخه پریدن و هر روز دری را زدن به نفع تو نمی باشد. سعی کن با فکر باز و دقت و مشورت بسیار راه درستی را انتخاب کنی و در آن مسیر قدم برداری تا به موفقیت برسی. از بخت و اقبال خود شکوه مکن که همت را بیشتر شرط است تا قسمت. با همت فراوان و عزم راسخ قسمت را تغییر بده و اظهار عجز و ناتوانی مکن.
نتیجه تفال شما به دیوان حافظ
- این نیت نیاز به دو عامل اساسی دارد: الف) صبر و استقامت و پایداری و تحمل رنج و دوری. ب) توکل بر خدا و دعا و نیایش.
- فکر و اندیشه بلند شما قابل هرگونه تقدیر و تحسین است اما برای اجرای آن راه پر فراز و نشیبی درپی می باشد که امکان برخورد شما با مشکلات و سختیهای این نیت وجود دارد. لازمه موفقیت آن استقامت و پایداری و توکل است.
- حضرت حافظ در بیت آخر می فرماید: پادشاهی و بلند مرتبگی که نه آسمان را نمودار می سازد، از انحنای سقف اَرش عظمت خداوندی است.
دوست عزیز، شما باید در وهله اول، از خدا بخواهید. پس به یکی از مشاهد متبرکه مشرف شو و در آنجا با خلوص نیت سوره مبارکه انمل را از آیه ۷۰ تا آخر سوره با حضور قلب و معنی بخوان و نذری هم بکن. حتماً گشایش حاصل شود. - شما شخصی خوش برخورد، آداب دان، مهربان، سخاوتمند، مصمم و دلبریا هستید. متاسفانه به علت اینکه بی ریا و خالصانه به دیگران محبت می کنید، ارزش محبت شما را نمی شناسد و توجه نمیکنند ولی شما ناراحت نشوید. زمانه بد دوره ای است.
- کسی به شما وعده ای داده است. زیاد به سخن او توجه نکنید. زیرا او نمیخواهد آنرا انجام دهد.
- به آنچه داری، خوش باش. دیگران خیلی چیزها ندارند که شما بحمدالله صاحب و مالک آن هستید. شکر خدا را به جای آورید.
- شخصی بلند قد و سفیدروی که دست و پنجه ای دراز و بینی کشیده دارد، به شما حسودی می کند. از او دوری کنید.
- شما به راه خود ادامه دهید. بگذار حسودان هر چه می خواهند، فکر کنند. زیرا در آینده، انسان بسیار موفقی خواهید شد.
- راز دلتان را به هر کسی نگویید تا او را نمی شناسید. با او همدردی نکنید.
- می دانید برنده بیش از بازنده کار انجام می دهد و در انتها، باز هم وقت دارد اما بازنده همیشه آنقدر گرفتار است که نمی تواند به کارهای ضروری بپردازد. ان شاء الله شما درگروه برندگان هستید.
برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید
توضیحات غزل شماره 47 حافظ
تفسیر بیت یکم: هر عاشق رندی که به محل میکده ره یافت یعنی درِ می فروش را شناخت . به درِ شخصِ دیگر رفتن را فکرِ فاسد دانست . یعنی یک فکر نادرست و بیهوده دانست .
تفسیر بیت دوم: زمانه تاج رندی و سلطنت رند را به هر کس نداده است بلکه به کسی داده که دولت و رفعت عالم را در این کلاه دانسته . حاصل کلام : زمانه به کسی که رندی را پادشاهی می دانست تاج رندی را داده است ، نه به هر کس . [ افسر = تاج / سرافرازی = فرازیدن / سرفراز = عالی جناب و سربلند ]
تفسیر بیت سوم: هر که به آستانۀ میخانه ره یافت . از فیضِ قدحِ باده به اسرار اهل خانقه پی برد . یعنی در اثر کیفیت باده ، اهل شده و بالاخره اهلِ کشف می شود که چیزی برایش مخفی نمی ماند . [ فیض = در لغت وقتی که آب رودخانه طغیان می کند و دو طرف وادی را فرا می گیرد فیض گویند ]
تفسیر بیت چهارم: هر آن کس که اسرار دو عالم را از خط وجه ساقی خواند ، اسرار و رموز جام جم را از نقش خاک دانست . حاصل کلام : کسی که به اسرار دو عالم مطلع باشد . سِرِ جام جم در نزد او از امور جزئیه است که می تواند آن را از نقوش خاک راه بفهمد . [ رموز = جمع رمز است به معنی اشاره با چشم و ابرو اما در اینجا یعنی اسرار/ خاک ره = مراد اثر پای که در راهها دیده می شود / خط ساغر = مراد ابیاتی است که به اطراف قدح ، با آب طلا می نویسند . ]
تفسیر بیت پنجم: غیر از طاعت دیوانگان از ما طاعتِ دیگر مخواه . زیرا شیخ و پیر مذهب ما عاقل بودن را گنه دانسته است . یعنی ما که عشاق مجنونیم . از ما تکلیف عبادات و طاعت را مخواه ، زیرا تکلیف از ما ساقط است . [ ورای = در اینجا یعنی غیر ]
تفسیر بیت ششم: دل و جانم از چشمِ دل سیه ساقی امان نخواستند . یا خودِ دلم با دادن جان امان نخواست . زیرا از فن و شیوۀ آن تُرکِ دل سیاه و بی رحم فهمید که امان بده نیست پس تَرکِ طلب کرد . [ ترک سیه دل = مراد چشم ساقی است و مراد از دل سیاه مردمک است که سیاه است و بی امان بودنش به واسطه دل سیهی است ]
تفسیر بیت هفتم: چشمم هنگام سحر از جورِ ستارۀ اقبالم چنان گریست که حتی گریستن مرا ستارۀ زهره دید و ماه هم از آن باخبر گشت . یعنی گریه من از عناصر تجاوز کرده به افلاک و نجوم رسیده است . خواجه در این بیت از نحوست طالع شکوه دارد . [ سحر گهان = هنگام سحر / ناهید = نام یکی از سیارات سبعه است که به عربی آن را زهره گویند و از پایین به بالا ، ستارۀ فلک سوم است . منظور از پایین به بالا ترتیب قرار گرفتن افلاک است . ]
تفسیر بیت هشتم: داستان حافظ و پنهانی ساغر زدنش یعنی باده خوردنش را نه تنها محتسب و شحنه فهمیده است بلکه شخص شاه هم از آن خبر دارد . حاصل کلام : از کارهای نهانی حافظ علاوه بر آنکه اعیان ناس اطلاع دارند و پادشاه هم با خبر است . [ حدیث = در اینجا یعنی داستان / شحنه = آبدار باشی / محتسب = در زمان های قدیم ناهی منکرات بوده است ]
تفسیر بیت نهم: شاه مذکور یک شاه بلند مرتبه ای است که رواق نه فلک را نمونه ای از خم بارگاه خود دانست . یعنی در نَفسِ خود نه فلک را از خمِ بارگاه خود یک اورنگ تصور کرده ، چون فلک هم منحنی و طاق نما است . [ رواق = سقفی که مقدم خانه سازند / رواق نهم = کنایه از فلک نهم یا فلا الافلاک است ]