تفسیر و معنی غزل شماره 27 حافظ – در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
باز آی که باز آید عمر شده حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست
تفسیر و معنی غزل شماره 27 حافظ
به زودی کسی که به او به شدت علاقمندی و انتظارش را می کشی خواهد آمد اما تو هنوز هم خود را گول می زنی و در حالیکه می دانی تمام فکر و اندیشه ات اوست، باز هم عشق او را انکار می کنی. بدان که با بازگشت او زندگی دوباره به تو روی خواهد کرد. هرچند فرصتهای بسیاری را از دست داده ای، ولی بار دیگر فرصت خواهی یافت تا به کامیابی برسی.
نتیجه تفال شما به دیوان حافظ
- این نیت بر شما مبارک باد. ستاره اقبال شما در برج ثور است. به طوریکه به زودی، خبری خوش دریافت می کنید که زندگی شما را کاملاً تغییر می دهد و مقام یا ثروت و یا مسافرتی سودآور در پیش دارید. به همین جهت، خرید و فروش هر دو نافع و مفید است. بیمار شفا می یابد و سفر کرده حال و کارش بسیار خوب است. جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد. به زودی کارها بر وفق مراد انجام میگیرد. دلهره شما از وسواس شدیدتان می باشد.
- نذریکه کرده اید، فوری ادا کنید. خوابیکه دیده اید، برای کسی تعریف نکنید و از اوضاع خود فعلا با کسی سخن نگوئید. زیرا حسودان درکمین هستند و منتظر ضربه زدن می باشند.
- یک بار ضرر و زیان کرده ای ولی این دفعه کاملاً حواس خود را جمع کن که مجدداً دچار خطا نشوی. اگر مدتی وقت صرف کردی ولی تجربه ها آموخته اید که برای موفقیت بعدی شما بسیار مفید است.
- آن کسی را که از خود رنجانده اید، مجدداً با دلجویی و مهر با او ارتباط برقرار کن و جبران گذشته را در موردش بعمل بیاور. او سخت به شما علاقه مند است اما راه و رسم اینکار را نمی داند.
- انسانی باهوش، مهربانی، خود رای، خود خواه، زود رنج و بخشنده ای هستی اما نمی دانی پول را کجا خرج کنی و هرکه به شما تعارف کند. فکر می کنید که عاشق و دلسوز شماست در حالیکه مردم حیله گرند و درصددند، افرادی چون شما را که مهربان و دلرحم هستید، به چنگ بیاورند تا آسوده خاطر از شما استفاده کنند. ولی بدانکه خدا با شماست و دعای شما به زودی مستجاب می شود و از نگرانی خلاصی می یابی.
- آیا میدانی که برنده حتی زمانیکه دیگران وی را به عنوان یک خبره می شناسند، می داند، هنوز خیلی چیزها را نمی داند. اما بازنده می خواهد که دیگران او را یک خبره و با تجربه بدانند. این نکته را که بسیار کم می داند، هنوز نیاموخته است. این سخن را از اینجانب در زندگی به یاد داشته باش.
برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید
توضیحات غزل شماره 27 حافظ
تفسیر بیت یکم: یارم به کلیسای مغان آمد در حالیکه مست بود و قدحی باده در دست داشت و باده پرستان از چشم مست او مست گشتند . یعنی جانان یک قدح باده به دست گرفته و مستانه آمد و مصاحبان باده نوشش از چشم مستانۀ او مست گشتند . [ یار = مجازاََ به جانان اطلاق می شود . نرگس = چشم است به طریق تشبیه ]
تفسیر بیت دوم: در نعل سمند جانان شکل ماه نو ظاهر و باهر است و نسبت به قد بلند او قامت صنوبر پست و کوتاه است . [ سمند = اسب کبود کم رنگ . شکل مه نو = تشبیه نعل اسب جانان به ماه نو ]
تفسیر بیت سوم: به چه سبب و به چه وجه می توانم بگویم که از خود خبر دارم وقتی که از خود بی خبرم . یعنی چگونه می توانم ادعای «من عرف نفسه» بکنم در حالیکه فاقد آن هستم . همچنین چگونه می توانم بگویم که به او نظر ندارم در حالیکه نظرم با اوست . یعنی نمی توانم بگویم که نظری به جانان ندارم در جایی که چشم و دلم ناظر او است . [ به چه گویم = به چه سبب و به چه وجه . من عرف نفسه = اشاره است به حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه » یعنی هر کس نفسش را بشناسد . خدا را هم خواهد شناخت ]
تفسیر بیت چهارم: شمع دل مصاحبان خاموش شد همین که جانان خواست بلند شود و از مجلس برود . یعنی مادام که جانان در مجلس قرار داشت هر یک از عشاق از روی جانان در دل خود یک شمع روشن احساس می کردند . مسلم است که با رفتن جانان خاموشی این شمع ضروری است . زیرا وجود این شمع از عکس روی جانان بود . وقتی روی جانان غایب شد عکس هم به تبعیت آن غایب می شود . اما به محض اینکه جانان در مجلس نشست و قرار گرفت . عشاق عاشق پیشه از شوق ذوق روی او دوست دوست گفته ، فریاد و افغان را شروع کردند . حاصل این که : همین که جانان آمد و نشست . شوق وصال در درونشان پیدا شد و شروع کردند به هو هو گفتن . [ دمساز = مصاحب و موافق . نشست = در اینجا به معنی خاموش شد . نظرباز = هر که را بیند دوستش بدارد . برخاست = اینجا به معنی پیدا و ظاهر شد ]
تفسیر بیت پنجم: اگر غالیه خوشبو و معطر شده به واسطه پیچیدن به گیسوی او است و یا خوشبویی و عطر غالیه به واسطه تعلقی است که به گیسوی جانان دارد . یعنی در نتیجه تعلق ، این عطر را کسب کرده است . وسمه هم شکل کمانی را از اتصاب به ابروی جانان پیدا کرده است . خلاصه اینکه : تا وسمه به ابرو کشیده نشود شکل کمانی پیدا نمی کند . [ وسمه = نوعی گیاه است که برای رنگ کردن موی سر و ریش از آن استفاده می کنند . در ابرو پیوست = به ابرو کشیده شد ]
تفسیر بیت ششم: برگرد تا عمر رفتۀ حافظ برگردد . یعنی با برگشت تو ، حافظ عمر تازه کسب کند و جوان گردد . هر چند تیری که از شست در رفت بر نمی گردد یعنی محال است عمر گذشته دوباره برگردد . اما با مراجعت تو ، حافظ حیات تازه می یابد . [ باز آی = برگرد . شد = رفت . ناید باز = برنمی گردد . شست = در اینجا به معنای ، جایی است که هنگام تیراندازی انگشت بزرگ ، تیر و زه کمان را هم نگه می دارد ]