تفسیر و معنی غزل شماره 28 حافظ – به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
سرشک من که ز طوفان نوح دست برد
ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست
بکن معاملهای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست
دلا طمع مبر از لطف بینهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز
نمیکنی به ترحم نطاق سلسله سست
مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی
گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست
تفسیر و معنی غزل شماره 28 حافظ
برای رسیدن به مقصود خود به خدا توسل کن و نذر و دعا را فراموش مکن. معامله ای در پیش داری که برعکس آنچه ظاهرا به نظر می رسد برایت سود فراوانی خواهد داشت. اگر قصد پا گذاردن در راه عشق را داری در این راه از هیچ کوششی دریغ مکن چنانچه حقیقت را بازگو کنی به نتیجه مطلوب می رسی ولی دروغگویی کارت را خراب می کند. گناه خود را به گردن دیگران مینداز و خود درصدد جبران اشتباهاتت باش.
نتیجه تفال شما به دیوان حافظ
- این نیت تنها از طریق دعا و نیایش قابل اجراست. به همین جهت، قبلاً دو نذر کرده ای و ادا نکردی. پس با اخلاص تمام سوره مبارکه مریم از آیه ۵۶ تا ۸۰ را با معنی بخوان و به یکی از مشاهد متبرکه برای زیارت مشرف بشو. دعا کن حتماً نیت شما بر آورده می شود.
- غمگین نباش: آن اندازه نگرانی وجود ندارد. زیرا تقصیر شماست که راز دل خودت را برملا ساختی و با نااهلش سخن گفتی. در حالیکه خوب بود با کسی که هر روز برایت دعا می کند و شما را به اندازه دنیا دوست دارد، ولی بر زبان نمی آورد، مشورت می کردی.
- گناه کسی که به شما بی محبتی کرده، ببخش. زیرا همه چیز بر خدای مهربان معلوم و معین است پس او را به قادر یکتا حواله کن.
- یکی از بستگان، تو را همیشه دعا میکند و دعای او مستجاب می شود. اگر در کار خود زود موفق نشدی، علتش این است که دل او را می شکنی. پس مقصر شما هستید که باید اولا به ایشان مهربانی کنی، ثانیاً خطاهای خود را اصلاح کنی.
- حضرت حافظ در بیت آخر می فرماید: ای حافظ آزرده خاطر مشو و از جور و جفای دلبران رنجیده مباش. از آنها انتظار وفاداری نداشته باش. چه دربسو در بوستان دلبری، نهال شرم و حفاظ نمی روید و آنها پیمانشکن و جفا کارند. پس بنا به فرموده حضرت حافظ، شما ابدا نباید ناراحت باشید. زیرا شیوه عشق این راه را می طلبد و زیبایی و شادی آن به همین است.
- شخصی زود رنج، عصبانی، پرتوقع، بخشنده، محتاط، فعال و تو دل برو هستید. به همین جهت علاقه داری دیگران ارزش واقعی شما را بدانند. در حالیکه مردم دارای یک اندیشه و فکر نیستند، پس شما ناراحت نباشید.
- مسافرت را توصیه می کنم. بیمار شفا می یابد. خبری از او می رسد و هدیه ای دریافت می کنید. ازدواج زود است ولی طلاق عملی می شود.
- برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت می کند. اما بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست. گاهی از موضع ضعیف و گاهی مانند ستمگران فرودست رفتار میکند. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید
توضیحات غزل شماره 28 حافظ
تفسیر بیت یکم: به جان خواجه و به حق دوستی قدیم و به پیمان محکم ، که به هنگام صبح یار و مونس من به دولت تو دعا کردن است . [ عهد = قول و قرار . درست = صحیح و راست . مونس = مصاحب و یار . دم صبحم = وقت صبح . مراد از خواجه ، خواجه قوام الدین حسن است ]
_ اختصاص دعای دولت به دمِ صبح ، برای این است که ، برای مستجاب شدن دعاها وقت صباح اشرف اوقات است .
_ مراد از بیان حق قدیم این است که خواجه قوام الدین در تمام عمر ، ولی نعمت خواجه حافظ بوده است و اشاره به عهد درست ، برای همان است و خواجه بعهده گرفته بوده که برای دوام دولت قوام الدین به پاره ای امور مشغول شود .
تفسیر بیت دوم: اشک چشم من که به طوفان نوح غالب آمد . در این جمله دو معنا مقصود است . یکی اینکه ، اشک چشم من از آب طوفان نوح بیشتر است . دیگری اینکه طوفان نوح فقط شش ماه طول کشید اما اشک چشم من در تمام مدت عمرم جاری است و هیچ وقت تمام نمی شود . پس با این وصف ، اشک چشم من که دارای عظمت طوفان نوح است قادر نیست نقش محبت تو را از لوح سینه من پاک کند . [ سرشک = اشک چشم . طوفان = طغیان آب است که اطراف خود را فرا می گیرد .
_ طبق آنچه که در کتابها نوشته اند . حضرت نوح (ع) در روز دهم ماه رجب به کشتی سوار شد و در روز دهم محرم که روز عاشورا است از کشتی پیاده شد و جمعاََ شش ماه می شود .
_ در این بیت غلو بکار رفته است و مخاطب ممکن است جانانِ شاعر باشد و یا خطاب به قوام الدین باشد . [ غلو = یکی از درجات اغراق است که نه عقلا ممکن باشد و نه عادتاََ ]
تفسیر بیت سوم: بیا و یک معامله بکن و این دلِ شکسته مرا بخر و نگاه به شکستگی اش مکن . زیرا با وجود شکستگی به صد هزار دلِ درست می ارزد . یعنی این دلِ شکسته من به صد هزار دلی می ارزد که از غم و درد عشق متأثر نشده و چون سنگ در حکم جمادند . حاصل اینکه ، خطاب به قوام الدین حسن می گوید : بیا این دل مرا که از درد عشق و محبت بیمار شده به دست آر و تسلی اش بخش تا برایت فوایدی حاصل شود . [ بخر = خریدارش باش . ارزد = ارزش و قیمتی دارد ]
تفسیر بیت چهارم: زبان مور به آصف برخیا (وزیر سلیمان) دراز شد . یعنی مورچه به آصف زبان درازی کرد و این زبان درازی نسبت به او رواست . زیرا خواجه (آصف) مُهرِ سلیمان را گم کرد و جستجویش هم نکرد . یعنی این که ، گم شدن مُهر را فهمید و به بلقیس هم اعلام کرد . اما در تفحص آن تقید نکرد . پس مور به آصف عتاب و خطاب کرده و گفت : تو با وجود قادر بودن به جست و جوی انگشتری و پیدا کردن آن ، اهمال نمودی . [ مراد از خواجه ، آصف است نه حضرت سلیمان . رواست = جایز است . خاتم جم = مراد از خاتم ، مُهر سلیمان است و مراد از جم ، سلیمان است . یاوه کرد = گم کرد ، ضایع کرد ]
_ داستان گم شدن انگشتری حضرت سلیمان بدین شرح است که آن انگشتری به وسیله دیوی ربوده شد و آن دیو مدت چهل روز به جای سلیمان ، سلطنت کرد چون بنیاد پادشاهی به وسیله اسم اعظمی بود که در انگشتری نقش بود و بالاخره دیو انگشتری را به دریا انداخت . ماهی آن را بلعید و آن روز در دام صیاد افتاد و صیاد آن ماهی را به سلیمان داد و وقتی سلیمان انگشتری را یافت . دگر بار حق تعالی مملکت به وی باز داد . [ قصص الانبیا ]
تفسیر بیت پنجم: ای دل از لطف بی نهایت دوست طمع مبر . وقتی لاف عشق و محبت زدی بی درنگ در راهش سر بباز . زیرا مقتضای عشق و محبت گذشت از سر و جان در راهِ معشوق است . حاصلِ کلام : تو در همان طریق عشق و محبت به حد کمال برس که آن دوست التفات خود را از تو قطع نخواهد کرد . التفات دوست منوط به کمال عشق تو است . [ چابک = تیز و چالاک ]
تفسیر بیت ششم: به صدق کوش که از نفست ، خورشید زاید . یعنی هر سخنی که از دهانت خارج می گردد از برکت صدق چون خورشید به همه کس تأثیر کند . زیرا که صبح کاذب به سبب دروغش ، سیه روی شد . یعنی سفیدی اش یا روشنایی اش را ظلمت فرا گرفت . حاصل سخن : کذب در جمع ادیان و ملل حرام است . [ صدق = حقیقت . دروغ = کذب . صبح نخست = صبح کاذب است که قبل از صبح صادق طلوع کند و بلافاصله به دنبالش اندکی تاریکی عالم را فرا می گیرد و سپس صبح صادق طلوع می کند ]
تفسیر بیت هفتم: از دست تو دیوانۀ کوه و صحرا شدم یعنی فرهاد و مجنون گشتم . . با این حال هم زنجیر جفا را سست نمی کنی . حاصل سخن : هر قدر که در راهِ عشقت سرگردان و واله و حیران گشتم . هیچ به من التفات نکردی . [ نطاق = کمربند . سلسله = زنجیر . سست = غیر محکم ]
تفسیر بیت هشتم: ای حافظ از جور و جفای دلبران رنجیده خاطر مشو و از آنها انتظار وفا نداشته باش . مصراع دوم را برای تایید مطلب خود ، مثال قرار داده و می گوید : باغ چه گناهی دارد وقتی این گیاه در آن نروید . یعنی حق تعالی آنها را جفاکار و ستمکار آفریده . پس اگر وفادار و دلنواز نباشند . گناهی در این خصوص متوجه آنان نمی شود . [ حفاظ = در اینجا مراد ، رعایت و صیانت است و معنای لازمش ، وفا است . گیاه = سبزۀ تر و تاره را گویند ]