۶۴٪ تخفیف ویژه فقط برای امروز

مشاهده محصولات شگفت‌انگیز
غزلیات حافظ

تفسیر و معنی غزل شماره 51 حافظ – لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است

ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو
شاهراهیست که منزلگه دلدار من است

بنده طالع خویشم که در این قحط وفا
عشق آن لولی سرمست خریدار من است

طبله عطر گل و زلف عبیرافشانش
فیض یک شمه ز بوی خوش عطار من است

باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران
کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است

شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود
نرگس او که طبیب دل بیمار من است

آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت
یار شیرین سخن نادره گفتار من است


تفسیر و معنی غزل شماره 51 حافظ

به شخصی به شدت علاقمندی و برای رسیدن به او ترسی از بذل جان نداری. بعضی تو را به خاطر این عشق آتشین سرزنش می کنند. از ملامت دیگران ملول نباش، زیرا آنها به اندازه تو از محاسن یارت خبر ندارند. به وفای او اطمینان داشته باش و بدان که او مناسبترین شخص برای زندگی توست و تو را به پیشرفت و ترقی می رساند. پس با سعی و تلاش بسیار و توکل به خدا پیش برو.

نتیجه تفال شما به دیوان حافظ

  • بسیار فال نیکو و خوبی است و بر شما مژده باد که محبوب را خواهی دید و به مرادت خواهی رسید و جای کوچکتری نگرانی وجود ندارد. بلکه این دل مشغولی شما ناشی از بی اعتقادی، وسواس و تردید شما می باشد که کاملاً بی جهت است.
  • حضرت حافظ در بیت ششم شما را خوب وصف کرده است: گیسوی عبیر آمیز گل و صندوقچه عطرش، تنها نثار اندکی از بوی دلپذیر جانان من است که عطر افشانی و مشک فروشی می کند.
    پس شما به خرده گیری دیگران توجه نکنید.
  • سعی کنید تلاش و کوشش خود را بیشتر نموده. با استقامت و اراده و علاقه، گام بردارید تا کاملاً موفق شوید.
  • وضع او بسیار خوب است و شما می توانید از طنازی، دلربایی، سخن نیکو، مهر و پشتکار برای رسیدن به این مقصود و یا نزدیکی به آن استفاده کنید اما مواظب باشید فریب هر کسی را نخورید که حسودان در کمین هستند.
  • از شخصی بد عهدی و فریبکاری دیده ای. لازم بود دقیقاً حواس خود را جمع می کردی. اگر این دفعه نیز کاملاً توجه و دقت نکنی، باز فریب خواهی خورد و دیگر برای مدتی کنار گذاشته می شوی.
  • طالع شما در سعد و خوشبختی است و جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد. موفقیتی به زودی کسب می کنی و عزیزی را هم از دست می دهی. مقام یا ثروتی به دست می آوری. مسافرت فعلاً صلاح نیست اما خرید عالی می باشد ولی فروش را توصیه نمیکنم. از تردید دست بردارید و تصمیم نهایی خود را با توکل بر خدای یگانه بگیرید و مصمم گام بردارید. مسلماً کامیاب خواهید شد. به بیت آخر حافظ توجه کنید که می فرماید: آن کسی که از طرز و اسلوب عزل گفتن به حافظ نکته آموخت، یار شیرین بیان و نادره گفتار من است.
    حافظ در این بیت از غایب به مخاطب التفات دارد شما نیز چنین هستید ؟

برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید


توضیحات غزل شماره 51 حافظ

تفسیر بیت یکم: لعل به خون تشنه و تر و تازه ، لب یار من است . و برای دیدن لب یار یا برای دیدن خودِ جانان و یا بعد از دیدن جانان و یا لب جانان ، کارِ من جان دادن است . [ لعل = اسم یک گوهر مشهور و معین / سیراب / در لغت به معنی از آب سیر گشته ولی مجازاََ به معنی طراوت و لطافت است / به خون تشنه = تشنه خون ، عبارت است از سرخی زیاد ]

تفسیر بیت دوم: از آن چشمان سیاه و مژگانِ دراز ، شرمش باد هر آن که دلبری و شیوۀ آن جانان را دیده و با وجودِ این در انکار من است . یعنی شرمنده باد آن کسی که سود او جنون و رسوایی مرا انکار می کند . زیرا جانان با آن چشم و مژگان به هر که توجه کند . اسیر کمند عشق می کندش و بعد از عشق دیوانگی و جنون ضروری است . [ برخی گویند : غرض از انکار من یعنی عشق مرا انکار می کند . یعنی گوید تو عاشق نیستی ]

تفسیر بیت سوم: ای ساربان رخت و اثواب مرا از دروازۀ شهر بیرون مبر ، زیرا سر کوی آن جانان شاه راهی است که هم آنجا سر منزل دلدار من است . یعنی مسیر و گردشگاهش است . زیرا آن محله و آن سر کوی ، مجمع دلبران است . پس در اینصورت آنجا را ترک می کنی کجا می روی . [ ساربان = شتربان / رخت = اثواب خانه / دروازه = درهای محله که شب ها برای ایمن ماندن از ورود دزد بسته می شود / شاهراه =یعنی بهترین راه زیرا شاه به معنای بهتر و خوب است / سر منزل = ابتدای محل نزول ]

تفسیر بیت چهارم: غلام طالع خود هستم که در این قحطی وفا ، یعنی در دورانی که کسی به کسی وفا نمی کند . این از اقبال من است که عشق و محبت آن لولی مرا بی اختیار به خود جذب نموده ، عاشق خود کرده است . [ قحط = نایاب / قحط وفا = کسی به کسی وفا نکند / لولی = نام طایفه ای از کولیان عجم است که مابین شیراز و اصفهان ییلاق قشلاق دارند / سرمست = سرخوش ]

تفسیر بیت پنجم: طبلۀ عطر گل ، مراد خود گل است و زلف عبیر افشان ، باز هم مراد خود گل است ، یک فیض جزیی است از بوی خوش عطار من . یعنی گل ، بوی خوش و معطر خود را از جانان من استقاضه کرده است . حاصل کلام : بوی خوشی که در گل وجود دارد یک شمه و یک ذره از بوی خوش جانان من است . [ طبله = تقریباََ مثل طبق است ولی گرد نیست / فیض = در اصطلاح بهره و نفعی به کسی رسیدن ]

تفسیر بیت ششم: ای باغبان مرا چون نسیم از درِ باغ مَران . یعنی نسیم ، درِ باغ قرار نگرفته زود می گذرد . پس حالا مرا هم مانند نسیم مکن . یعنی زود از درِ باغ مرانم . بلکه بگذار وارد باغت شوم و آن را سیر و تماشا نمایم و در گوشه ای از آن قرار بگیرم . زیرا آب گلزار تو از اشک چون گلنار چشم من است . یعنی باغت از اشک چشم من سیراب می شود . [ باغبان = باغ چی یا باغچه چی ]

تفسیر بیت هفتم: چشمان چون نرگس او که طبیب دلِ خستۀ من است . برای مداوا از لب یار شربت گلابدار برایم تجویز کرده است .

تفسیر بیت هشتم: آنکه در طرز و اسلوب غزل گفتن به حافظ نکته آموخت . یار شیرین بیان و نادره گفتار من است . [ طرز = نمط و اسلوب / نادره گفتار = مراد از کسی که سخنان او را کسی دیگر نتواند بگوید ]

امتیاز نوشته

به این نوشته چه امتیازی میدی؟

میانگین امتیازها: 3 / 5. تعداد آرا: 2

این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا