۶۴٪ تخفیف ویژه فقط برای امروز

مشاهده محصولات شگفت‌انگیز
غزلیات حافظ

تفسیر و معنی غزل شماره 81 حافظ – صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت

در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت

گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت

سخن عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت

اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت


تفسیر و معنی غزل شماره 81 حافظ

رنجیدگی خاطر یار از تو به خاطر تندی سخن و نیشداری زبان توست. اگر خواهان محبت هستی زبانت را نرم کن و با مهربانی او را به خود جلب نما. اگر امید کامیابی داری باید تواضع بیشتری کنی. در غیر اینصورت فرصتی که به تو روی کرده از دست خواهد رفت و بدان که صبر و بردباری کلید حل مشکلات است.

نتیجه تفال شما به دیوان حافظ

  • از مسافر خبر بسیار خوبی دریافت میکنی و یا خود به زودی خواهد آمد و راز دل و اسرار امور را برایتان بازگو خواهد کرد.
  • بیمار کاملاً شفا می یابد و جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد. مولودی زیبا در خانواده شما پا به عرصه حیات می گذارد.
  • مسافرت فعلاً جایز نیست. خرید عالی است اما فروش چندان نفعی ندارد. قرض ادا می شود. مژده ای دریافت میکند.
  • حضرت حافظ در بیت آخر می فرماید: عقل و شکیبایی حافظ در دریای غم غرق شده. عقل و صبر را به دریا انداخته و جلوی اشک خود را نمی تواند بگیرد. گریه و اشک او طغیان کرده و عنان از کفش ربوده. به اندازه ای که عقل و صبر مغلوب شده اند و یارای پنهان کردن سوز و گداز را ندارد.
  • حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • زبانی نیش دار ولی پاک دارید. بیشتر با اسب احساس سخن می رانید و رفتار خود را با عقل و تفکر همسان نمی سازید. آدمی احساسی، غیر منطقی، مهربان، دلسوز، بخشنده و دنیا دوست هستید که خود را در پرده های اوهام و افکار غرق کرده ای. سعی کن تغییر رویه بدهی و با منطق و استدلال عمل کنی.
  • نسبت به شخصی بلند قد، گردن دراز، سینه پهن، موی خرمایی، بینی نوک تیز و چانه دراز بهتر است دقت بیشتری داشته باشید و بیگدار به آب نزنید.
  • در هر کاری شکست خورده ای، اشکال ندارد. تجربه نصف دانایی است. به زودی موفقیت بزرگی به دست می آورید.
  • سعی کن رازهای خود را برای کسی بازگو نکنید. نذرهای خود را ادا کنید. همین پنجشنبه به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید که گشایش حاصل خواهد شد. به مرادتان خواهید رسید. عجله نکنید.
  • به او بگویید که با استادی مشورت کند و با توجه به عواقب کار، دست به اقدام بزند. بی مطالعه کاری صورت ندهد که اوضاع وخیم است.

برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید


توضیحات غزل شماره 81 حافظ

تفسیر بیت یکم: هنگام صبح ، بلبل به گُلِ نو شکفته گفت که کم ناز کن یعنی ناز را ترک کن که در این باغ گُل های بسیاری چون تو شکفته است . [ صبحدم = هنگام صبح / مرغ چمن = مراد بلبل است / نوخاسته = تازه شکفته / ناز کم کن = ناز را بکل ترک کن / بسی = فراوان ، زیاد ]

تفسیر بیت دوم: گُل به سخن بلبل خندید و گفت : اگر چه ما از حرفِ راست و واقعی نمی رنجیم . امّا هرگز یک عاشق به معشوقِ خود سخنی تلخ نگفته است . یعنی ای بلبل حرفِ تو حق است و ما هم از حق نمی رنجیم لیکن هرگز یک عاشق به معشوق خود سخن درشت نگفته است .

تفسیر بیت سوم: ای یار اگر می خواهی شراب لعل فام از آن جام جواهرنشان بنوشی باید مرواریدهای بسیار با مژه های خود سوراخ کنی . [ مرصّع = جواهر نشان / دُر سفتن = مروارید سوراخ کردن ]

– گل در جواب بلبل می گوید : اگر می خواهی شراب لعل فام از جامِ جواهر نشان بنوشی باید برای رسیدن به آن ، آنقدر رنج ببری و ریاضت بکشی که مروارید را با نوک مژه سوراخ کنی نه اینکه فقط اشک مثل مروارید نوکِ مژه ات باشد .

تفسیر بیت چهارم: هر کسی که خاکِ درِ میخانه را به رخسارش نروبد . تا آخر عُمر بوی محبت به دماغش نمی رسد . یعنی هر که به پیر مغان محبت نکند و ملازمت او را با جان و دل قبول نکند تا آخر عُمر بوی محبت به مشامش نخواهد رسید . [ نرُفت = جاروب نکرد ]

تفسیر بیت پنجم: دیشب در گلستان ارم ، از لطافت هوا و از نسیمِ سحری زلفِ جانان به هم می خورد و آشفته می گشت . [ گلستان ارم = باغ شاه شجاع و گردشگاه معروف شیراز است / می آشفت = پریشان می شد ]

تفسیر بیت ششم: در دنبالۀ بیت قبل می گوید : به گلستان گفتم : ای مسند جم یعنی ای تخت سلطان ، جام جهان بینت کجاست ؟ یعنی گُلت کو ؟ گلستان در جوابم گفت : حیف و دریغ که آن دولت بیدار بخفت . یعنی آن دولتِ مساعد ، زایل شد و از بین رفت . [ مسند جم = مراد همان گلستان بیت قبل می باشد / جام = مراد گُل است / کو = کجا / افسوس = حیف و دریغ ]

تفسیر بیت هفتم: صحبت و گفتگوی عشق آن نیست که بتوان به زبان آورد . عشق یک امر حالی است نه قالی . فقط عاشقان دانند که عشق چگونه حالتی است ، بی دردان آن را درک نمی کنند . حال ای ساقی ، باده بده و این گفت و شنود را به کُل ترک کن . مرادِ عشق با گفتگو فهمیده نمی شود پس قیل و قال را ترک کن و باده بیاور .

تفسیر بیت هشتم: اشکِ چشم حافظ ، عقل و صبر او را به دریا انداخت . یعنی قبل از این حافظ به نیروی عقل و صبر می توانست جلوِ گریه و اشکِ چشمِ خود را بگیرد . امّا حالا دیگر گریه و اشکش طغیان کرده و عنان اختیار را از او سلب نموده به حدی که عقل و صبرش مغلوب شده اند . ( نیارست = قادر نشد ) [ چون به کتمان سوزِ غمِ عشق قادر نشد پس کثرتِ گریه اش از آن جهت است . ]

امتیاز نوشته

به این نوشته چه امتیازی میدی؟

میانگین امتیازها: 3.5 / 5. تعداد آرا: 4

این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا