۶۴٪ تخفیف ویژه فقط برای امروز

مشاهده محصولات شگفت‌انگیز
غزلیات حافظ

تفسیر و معنی غزل شماره 41 حافظ – اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است

اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است

صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است

در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی زمانه خون‌ریز است

به آب دیده بشوییم خرقه‌ها از می
که موسم ورع و روزگار پرهیز است

مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر
که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است

سپهر برشده پرویزنیست خون افشان
که ریزه‌اش سر کسری و تاج پرویز است

عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است


تفسیر و معنی غزل شماره 41 حافظ

از نیتی که داری تا زمانی که عملی نشده با کسی حرفی نزن، زیرا دخالت دیگران به ضرر تو تمام می شود. بزودی فرصتهایی در اختیارت قرار می گیرد، از آنها نهایت استفاده را ببر که همیشه شانس به انسان رو نمی کند. با بد و خوب دنیا چاره ای جز سازش نیست، پس با مشکلات بساز زیرا دوران ناخوشی گذراست. درمورد شغل و مسائل کاری اکنون بهترین زمان گسترش فعالیت می باشد.

نتیجه تفال شما به دیوان حافظ

  • قدری با تعمل و تفکر این نیت را انجام دهید که رقیبان و دشمنان شما در کمین آن هستند. زیرا حضرت حافظ در بیت اول چنین می فرماید: هر چند شراب شادی افزا و نسیم گل افشان است. باده آشکار را با خروش چنگ منوش که نهی کنند از منکر خشمگین و سخت گیر است.
  • دور اندیشی را مد نظر داشته باشید و اگر می توانید از انجام این نیت صرف نظر کنید. زیرا خوشی در پرتو رنج و زحمت فراوان در این دنیای وانفسا، ارزش چندانی ندارد. (در مورد این نیت)
  • آدم مهربانی هستی ولی بسیار سختگیر و عصبانی. بطوریکه با کوچکترین ناملایمات، از کوره در می روی و به زمین و زمان می تازی و ناسزا می گویی. در حالی که خوب یا بد در دستان توانای شماست.
  • چرا عادت داری در کارهای خود دیگران را مقصر بدانی و خود را گل بی عیب تصور کنی ؟ درحالی که همه جایز الخطا هستند.
  • مسافرت را حتماً به شما توصیه می کنم. بیمار شفا نمی یابد. قرض ادا نمی شود. ازدواج عملی نمی گردد. طلاق حتمی است و فعلاً زمان برای اجرای این نیت زود است.
  • موقعیت شما در وضعیت بسیار مناسبی است. اطرافیان نسبت به شما مهر می ورزند اما شما با بی مبالاتی و غرور، گاو نه من شیرده هستید. پس سعی کنید در رفتار خود تجدید نظر کنید و نسبت به پدر و مادر و اطرافیان صبورتر باشید.
  • عشق در نهاد شماست، اما از بروز آن ترس و واهمه دارید. در حالی که حضرت حافظ در بیت ششم صراحتاً به شما می فرماید: زندگی دلپذیر است. از کج رفتاری، فلک چشم امید مدار زیرا باده روشن و پالوده خم سپهیر هم، یک سر، آمیخته با درد و رنج است.
  • برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن، ترجیح می دهد. اگر چه هر دو حالت را هم مد نظر دارد اما بازنده دوست داشتنی بودن را به مورد تحسین واقع شدن، ترجیح می دهد. حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد.
  • افکار پریشان را از خود دور سازید و درباره این نیت اندیشه منفی نداشته باشید. زیرا در همین ماه، آثار انجام آن را خواهید دید. همانطوریکه ماه قبل انجام آن مورد، واقعاً دور از انتظار شما بود ولی دیدید که بخوبی انجام گرفت.

برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید


توضیحات غزل شماره 41 حافظ

تفسیر بیت یکم: اگر چه باده فرح می بخشد و باد ، گل افشانی می نماید . یعنی فصلِ بهار است و زمان رونق و طراوت آن . اما با آواز چنگ و چغانه ، شراب مخور . یعنی شراب را بی سر و صدا بنوش که محتسب خیلی خشمگین و سختگیر است . حاصل کلام : اگر چه موسم باده نوشی است لیکن برای در امان بودن از خشم محتسب باده را مخفی باید خورد . [ فرح بخش = فرح بخشنده / گلبیز = در لغت یعنی الک کننده گل ولی در اصطلاح یعنی ریزندۀ گل / مخور = در اینجا یعنی منوش / محتسب = مأمور نهی از منکرات / تیز = به معنی بُرنده ولی در اینجا به معنی سختگیر ]

تفسیر بیت دوم: اگر یک صراحی باده با یک مصاحب باده یعنی محبوبی به دستت افتد . از روی عقل بنوش که ایام فتنه انگیز است . یعنی زمانِ احتیاط است و وقتِ باده نوشی نیست . زیرا شرب خمر ممنوع شده و هر که بخورد سنگسارش می کنند و به خصوص کسی که افراط در شرب خمر نماید به قلعه ابوفر واقع در مصر تبعیدش می کنند . [ به عقل نوش = مرادش این است که تا عقل در سرت هست و مستِ لایعقل نشدی از مجلس باده بلند شو و گرنه گرفتار می شوی / حریفی = حریف دو معنی دارد . یکی هم پیشه و همکار و دومی مصاحب باده / فتنه انگیز = فتنه بر پا کننده / ابوفر = شهر کوچکی است در اسکندریه مصر ، کنار مدیترانه ]

تفسیر بیت سوم: پیاله را در آستین خرقه پنهان کن تا کسی نبیند . زیرا چون چشمِ صراحی زمانه خونریز است . حاصل کلام : باده نوشی خود را به کسی بروز مده و مواظب باش که کسی باده نوشی تو را حِس نکند که صوفیان را بدنام و رسوا می کنی . [ مرقع = خرقه پاره پاره و وصله دار را گویند که بعضی از هندی ها می پوشند ولی در اینجا مطلقِ خرقه صوفیان می باشد . به این وسیله به صوفیان تعریض می کند . مراد صوفیان مرآئی است / چشم صراحی = مراد دهانۀ صراحی است که باده از آن می ریزد / خونریز = خون ریزنده ]

تفسیر بیت چهارم: لکه های باده خرقه هایمان را با اشک چشم بشوییم . یعنی از باده نوشی هایی که در زان گذشته کرده ایم پشیمان شویم و توبه نماییم و آنقدر اشک بریزیم تا لکه های شرابی که در خرقه ها است . تماماََ تمییز شود و پاک گردد . زیرا موسم ورع و زمان پرهیز است . تعریض به صوفیان مرآئی است . [ این غزل در زمان سلطنت دلشاد خاتون گفته شده که شرب خمر و سایر مناهی را به حدی قدغن کرده بود که حتی مخالفینِ دستوراتِ خود را با انواع عقوبت می کشت ]

تفسیر بیت پنجم: از این دورِ واژگونه سپهر ، زندگی مرفه مخواه . یعنی از فلک یک زندگی راحت که توأم با ذوق و صفا باشد طلب مکن . زیرا صافی سرِ این خُم دُردآمیز است . یعنی ذوق و صفایش با بلا و محنت توأم می باشد . حاصل کلام : در عالَم هیچ خوشی بدون تکدر و هیچ شیرینی بدون رنج و هیچ گل بی خار وجود ندارد . زیرا ضد هر چیز از او منفک نمی شود . [ در این بیت فلک به یک خُمِ وارونه تشبیه شده است / باژگون = سرازیر و وارونه / صاف = قسمت بالای شراب را گویند ، صافی / دُرد = آن قسمت از شراب که زیر صافی است ، ته نشین شراب / دُردآمیز = آمیخته شدن با دُرد ، وقتی خُم سرازیر شود ، صافی نیز دُردآمیز می شود ]

تفسیر بیت ششم: آسمان بلند و رفیع ، مردان بزرگ تاریخ را کشته و کشته های خود را غربال می کند و خونشان را به هر سو می افشاند . که سر انوشیروان و تاج خسرو پرویز به مثابۀ دانه های خرد و ریزی هستند که از سوراخهای آن فرو می ریزد . یعنی در جایی که فلک از اکابر و اعاظم و سلاطین چشم نمی پوشد و بی پروا می کشدشان پس با سافل و اساغر چه اعتبار . حاصل این که نه کبیر و نه صغیر از چنگِ هلاکت او مصون نمی ماند . [ سپهر = فلک / برشده = مرتفع / پرویزن = الک و غربال / خون افشان = پاشندۀ خون / کسری = در اینجا مراد ، پرویز پسر هرمز بن نوشیروان و نیز ممکن است خودِ نوشیروان باشد ]

تفسیر بیت هفتم: ای حافظ با اشعار دلنشین خود ، عراق و فارس را تسخیر کردی . بیا که حالا دیگر وقتِ تسخیر بغداد و فتح تبریز است . حاصل اینکه تمام عالَم را با شعر لطیف خود مسخر کردی . [ منظور از عراق ، در این شعر ، عراقِ عجم است که اصفهان می باشد و منظور از فارس ، شیراز است ]

امتیاز نوشته

به این نوشته چه امتیازی میدی؟

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آرا: 3

این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا