۶۴٪ تخفیف ویژه فقط برای امروز

مشاهده محصولات شگفت‌انگیز
غزلیات حافظ

تفسیر و معنی غزل شماره 39 حافظ – باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است

باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است

ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفته‌ای
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است

چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه
تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرر است

از آستان پیر مغان سر چرا کشیم
دولت در آن سرا و گشایش در آن در است

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است

شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است

فرق است از آب خضر که ظلمات جای او است
تا آب ما که منبعش الله اکبر است

ما آبروی فقر و قناعت نمی‌بریم
با پادشه بگوی که روزی مقدر است

حافظ چه طرفه شاخ نباتیست کلک تو
کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است


تفسیر و معنی غزل شماره 39 حافظ

در گذشته با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کرده ای اما به لطف خدا گشایشی در کار است. راهی را که انتخاب کرده ای، بهترین است. از آن باز نگرد که کامیابی در این راه است. در کار خود فقط به خدا توکل کن و به وعده های پوچ دیگران دل مبند که از حرف تا عمل فاصله بسیار است. قناعت پیشه کن و طمع نورز زیرا که روزی از جانب حق مقدر و مشخص است.

نتیجه تفال شما به دیوان حافظ

  • خیلی به این نیت علاقه مندی و تصور می نمایی که از او بالاتر و بهتر در دنیا وجود ندارد. پس باید در این راه هر چه می توانی، تلاش کنی.
  • حضرت حافظ در بیت هفتم می فرماید: ماجرای مهرورزی عاشقان بر محبوب ازلی، تنها یک داستان است که هر زبان گفته می شود و هر عاشقی بر حسب کمال عشق خود، از آن به گونه ای سخن می راند که نامکرر می نماید.
    پس شما این سخن حافظ را آویزه گوش کن و بدان هر که زود عاشق شود، زود فارق می شود.
  • شخصی بسیار مهربان، دلسوز، علاقمند ولی گاهی در برابر عده ای دو شخصیتی هستی اما کمی وسواس به خرج می دهید و خوشبختانه از زندگی نسبتاً خوبی برخوردار هستی. بطوری که دیگران به شما رشک و حسد می برند. هراسی به دل راه نده.
  • با کسی معاشر هستی که بسیار زیبا و دلبر می باشد و او به دل گرفته ای ولی نمی توان به زبان بیاوری. اما سعی می کنی با کنایه و گوشه زدن، حرف خود را بیان کنی. در حالی که او متوجه نیست، پس بی ریا و پوست کنده و خالص مطلب خود را با او در میان گذار که بنفع شماست. زیرا تردید موجب رنج و عذاب است.
  • او قصد آزار شما را ندارد. بلکه بر اثر عدم آگاهی و بی غل و غش بودن، موجب ناراحتی شما می شود که شما باید او را متوجه کنید.
  • مسافرت را توصیه می کنم. خرید و فروش هر دو به نفع شماست. طلاق عملی نمی شود ولی ازدواج هم زود است. از مسافر خبری دریافت می کنی. بیمار شفا می یابد و از گمشده خبری دریافت می کنی. موفقیتی درانتظار شماست.
  • نذری کن و به سخنان شخصی که نسبتاً پیر می باشد و موی حنایی و چشمانی ریز دارد، گوش بده که شما را زیاد دوست دارد.
  • بهتر است نسبت به شخصی که قدی بلند و سفیدگون و جوان پر مدعایی است، بیشتر فکر کنی و کارهایت را با مشورت به پیش ببری.
  • قدری با حوصله کارها را انجام بده و بر خدا توکل کن و صدقه بده. این را بدان که برنده، متعهد می شود اما بازنده وعده می دهد.

برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید


توضیحات غزل شماره 39 حافظ

تفسیر بیت یکم: باغ خاطر من چه احتیاج به سرو و صنوبر دارد . یعنی احتیاج ندارد . شمشاد سایه پرور ما یعنی جانانِ ما از که کمتر است یعنی از که سَر نیست ؟ حاصل کلام : جانان ما از سرو و صنوبر اعلاتر است و تا وقتی او هست به سرو و صنوبر ، چه کسی توجه می کند . [ صنوبر = نام درختی از ردۀ کاج ها / شمشاد = نوعی درخت است ]

تفسیر بیت دوم: ای پسر نازنین تو چه مذهب پیش گرفته ای که خون ما به تو حلال تر از شیر مادر است . یعنی ریختن خون عشاق به چه جهت به تو حلال تر از شیر مادر است . [ نازنین = کسی که خیلی ناز دارد ]

تفسیر بیت سوم: وقتی که از دور صورتِ غم را می بینی ، برای علاجِ آن شراب بخواه . چون ما تشخیص داده ایم که علاجِ قطعی این مرض در خوردن شراب است . یعنی شراب ، صابونِ غم است . هربار که دلت از جایی تنگ شود علاجِ آن شراب است . [ مداوا = علاج و دوا ]

تفسیر بیت چهارم: از آستان پیر مغان برای چه اعراض کنم و یا برای چه با آن مخالف باشم . چون که دولت در این خانه و هر گونه مراد در این در حاصل می شود . یعنی آستان پیر مغان را برای چه ترک کنم و کجا روم ؟ زیرا هر مرادی که می طلبم در همین جا برآورده می شود . چون این آستان فیض بخش است و به هر کس نسبت به استعدادش فیض می رساند و بلکه هم فیض اش نسبت به همه مساوی است . [ گشایش = فتح باب ]

تفسیر بیت پنجم: غم عشق جانان از یک قصه بیشتر نیست . تعجب این جاست که از هر کسی که می شنوم غیر مکرر است . یعنی هر کس یک نوع بیان می کند . یعنی جانان یک ذاتِ شریف است اما عشاق بی حد و حسابند پس هر عاشق ، غم جانانه را به نحوی بیان می کند . زیرا جانان با هر کدام از عشاق به یک نوع معامله می کند که با دیگری به آن نحو نمی کند . یعنی به همان نسبت که عشاق بی حد و بی پایانند . تجلّیات جانان هم بی حد می باشد . پس به هر عاشق بر حسب مشرب و استعدادش تجلّی می کند و همین امر سبب می شود که قصص غمِ جانان نامکرر است .

تفسیر بیت ششم: دیروز در حالی که هنوز مست بود به من وعدۀ وصل داد . عجبا امروز چه گوید و در سر چه خیال و چه فکر و چه نقشه دارد . یعنی دیروز در حالیکه مست بود به من وعدۀ وصل داد اما وعده و قرار او قابل اعتماد و اعتبار نیست . زیرا یک سر و هزار سودا دارد .

تفسیر بیت هفتم: شیراز را با آن آبِ رکنی و با آن نسیمِ معطرش عیب مکن که آبِ رُخِ هفت کشور است . یعنی شیراز را با این دو امتیاز که دارد عیب مکن که آب رویِ تمام ممالک است و عیب گیری از آن تعیب از همه ممالک عالم است .

تفسیر بیت هشتم: فرق است بین آب حیات که جایش در ظلمات است با آب رکن آباد که محل آن ، تپۀ الله اکبر است . پس لازم است که میانِ این دو فرق باشد . [ منبع = محلی را که آب از زیرِ زمین می جوشد و خارج می شود ]

مراد از آبِ ما ، آبِ رکن آباد است . وجه تسمیۀ این آب ، سید رکن الدین است که در اطراف منبع این آب ، بناها و صف ها ساخته است . سابقاََ رسم بود هر کس که جایی را آباد می کرد و رونقی به آن می بخشید . آنجا را به نام آن شخص نسبت می دادند مثلا می گفتند فلان آباد . وجه تسمیۀ تپۀ الله اکبر این است که ، شهر شیراز در دامنۀ تپۀ مذکور قرار گرفته و هر کس که از جانب همدان بیاید تا به بالای تپه نرسد نمی تواند شهر را رویت کند . همین که به بالای تپه رسید به محض دیدن شهر بی اختیار کلمه الله اکبر را بر زبان می راند . به هین دلیل به تپه الله اکبر موسوم شد .

تفسیر بیت نهم: ما آبروی فقر را نمی بریم به پادشاه بگو که رزق هر کس مقدر است . یعنی ما آستان فقر و قناعت را ترک نمی کنیم و به درِ اکابر نمی رویم . زیرا می دانیم که خداوندِ تعالی رزاق مطلق است و روزیِ هر کس را در روزِ ازل ، مقدّر و معین کرده است . پس نه با اهمال کم شود و نه با کوشش زیاد گردد . بنابراین تملّق و تبصبص از پادشاهان و بزرگان برای خاطرِ مال دنیا ، محضِ خطا و اشتباه است . [ مقدّر = معیّن / قناعت = راضی شدن به قسمت ازلی / روزی = رزق ]

تفسیر بیت دهم: ای حافظ قلم تو ، شاخه نبات عجیبی است که میوه اش شیرین تر و مطبوع تر از شهد و شکر است . یعنی لذّت و صفایی که قلمت دارد در شهد و شکر نیست . [ طرفه = عجیب / کلک = قلم / دلپذیر = مورد پسند دل / شهد = عسل مومدار ]

امتیاز نوشته

به این نوشته چه امتیازی میدی؟

میانگین امتیازها: 4 / 5. تعداد آرا: 4

این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا