۶۴٪ تخفیف ویژه فقط برای امروز

مشاهده محصولات شگفت‌انگیز
غزلیات حافظ

تفسیر و معنی غزل شماره 21 حافظ – دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست

شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست

در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست

مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست

پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست

حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست


تفسیر و معنی غزل شماره 21 حافظ

اگر می خواهی سرزنش و ملامت نشنوی در کارهایت اعتدال را رعایت کن و از افراط و تفریط دوری کن. کاری که قصد انجامش را داری به صلاح تو نیست و نتیجه ای جز پشیمانی به بار نخواهد آورد. پس لاف بیهوده نزن که غرامتی سنگین دارد. مسیر حرکت خود را تغییر بده تا نتیجه ای مطلوب عایدت شود.

نتیجه تفال شما به دیوان حافظ

  • حضرت حافظ در بیت پنجم شما را می فرماید: ای محبوب تو مست عبور کردی و از فرشته ها به سبب تماشیت و فقنه و آشوب قیامت بلند شد. یعنی ملائک به خاطر دیدار تو، غوغا کردند. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • عیب شما این است که به سخن دیگران گوش می دهی و به قول معروف گوش شما به دهان دیگران است. ولی نمی دانی که هر کسی، دوست واقعی شما نمی باشد. در حالیکه شاهین خوشبختی پیشرفت، در چند قدمی شما لانه کرده است. با قدری اراده و علاقه و تلاش برای همیشه او را در خانه خواهی داشت. مواظب باش که او را پرواز ندهی.
  • زندگی ارزش و اعتبار این همه جوش و خروش را ندارد. پس دلبستگی شما به او و آنکه می دانی، بیهوده می باشد. چون شما دو خط موازی هستید که هیچگاه به هم نمی رسید، زیرا دارای فرهنگ های گوناگونی می باشید که در آینده به ضرر شماست.
  • از این اندیشه برحذر باش. فعلاً گرداب هولناک و سرابی بیش نیست. ولی به زودی پیشرفتی در انتظار شماست که تصورش را هم نمی کنی.
  • در کارها عجول هستی. قدری با اندیشه گام بردار. دیگران به زندگی شما حسادت میورزند. نسبت به او وفادار باش.
  • ملاقاتی در پیش دارید که بسیار نافع و سودمند است. مسافرت را توصیه می کنم. ولی فعلاً از خرید دست بردارید اما فروش نافع می باشد. بیمار شفا نمی یابد ولی بدتر هم نمی شود. از سفر کرده خبری می رسد.
  • دستتان نمک ندارد. چقدر به او محبت کردی؟ بالاخره دست شما را گاز گرفت. اشکال ندارد، به قول معروف تو نیکی میکن و در دجله انداز … !
  • برنده پس از بیان نکته اصلی مورد نظرش، لب از سخن فرو می بندد. اما بازنده آنقدر به صحبت ادامه میدهد که نکته اصلی را فراموش میکند. این پند بزرگی برای برنده ها می باشد.

برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید


توضیحات غزل شماره 21 حافظ

تفسیر بیت یکم: دل و دینم به هوای عشق رفت . دلبر هم به ملامت بر خاست . یعنی به جهت رسوا شدنم جانان سرزنشم کرد و گفت : با ما منشین که تو دل و دین را از دست داده و رسوا شده ای . یعنی آن سلامت که داشتی از دست داده به ملامت افتادی و از این به بعد با ما نشست و برخاست مکن که بی ننگ و نام شده ای . [ شد = در اینجا به معنی رفت . ملامت = سرزنش ، مذمت . برخاست = بلند شد ]

تفسیر بیت دوم: که را شنیدی که در این مجلس دنیا با خوشی و صلح و صفا نشست و در آخرِ صحبت با پشیمانی از مجلس بلند نشد . یعنی در این بزم دنیا هر که دو سه روزی اگر خوش باشد به دنبالش حتماََ چند روزی مغموم خواهد شد چون خلقت دنیا بر این وضع نهاده شده . [ که را شنیدی = اگر شنیدی . ندامت = پشیمانی ]

تفسیر بیت سوم: شمع اگر با زبان خود از آن رُخِ خندان لافی زد . یعنی خود را به آن رُخِ خندان تشبیه کرد و به خود بالید . شبها در برابر عشاق خود به غرامت آن لاف ایستاد . خلاصه تا صبح سر پا ایستادنش در برابر عشاق تو از روی اعتذار از گستاخی است . همین است که هم می سوزد و هم اشک می ریزد . [ غرامت = به معنی هیزم و یا هر چیز که آتش زدنش لازم است مثل دِین و دیت ]

تفسیر بیت چهارم: باد بهاری در چمن به عشق جانان پیدا شد و به جانب جانان وزید . باد برخاست یعنی باد وزید . این اصطلاح در ترکی هم استعمال می شود . حاصل سخن اینکه : باد بهاری به عشق عارض جانان ، گُل را و به هوای قامت او سرو را ترک کرد . [ هواداری = محبت ]

تفسیر بیت پنجم: خطاب به جانان می فرماید : تو مست بگذشتی و از ملائک به سبب تماشای تو ، فتنۀ قیامت بلند شد . یعنی ملائک غوغا کردند . یعنی مستانگی تو از بشر گذشته ، ملائک را هم به فتنه و آشوب انداخت . [ خلوتیان = جمع خلوتی منسوب به خلوت ، مقام ملائک را عالم ملکوت گویند پس مراد از خلوتیان ملکوت ملائک است . آشوب = غوغا و فتنه ]

تفسیر بیت ششم: سروِ سرکش که به قد و قامت خود فخر می کرد . پیش رفتار تو از خجالت سرش را بلند نکرد . یا در برابر رفتار تو ، یعنی سروِ سرکش که به قد و قامت خود فخر و مباهات می کرد . همین که خواست با فخر و ناز قدم بردارد . در برابر راه رفتن تو از خجلت و حیرت پا از پا بلند نکرد یعنی نتوانست حرکت کند . [ رفتار = در اینجا به معنی روش . بر نگرفت = بلند نکرد . خجلت = شرمگین . به ناز از قد و قامت برخاست = به قد و قامت خود فخر کرد . برخاست = در اینجا به معنی ایستاد ]

تفسیر بیت هفتم: حافظ ، این خرقه ریا که پوشیده ای ترک کن شاید از آتش جهنم جان به سلامت ببری . زیرا از این خرقه ریا و کرامت ، آتش ظاهر شد . یعنی کسانی که خرقۀ ریا پوشیده و اظهار کرامت می کنند . رسوای عالم شدند . پس اگر تو هم این صفت را داری ترک کن که رسوای عالم نشوی . مضمون مصراع دوم ، کنایه از رسوا شدن است . [ مگر جان ببری = باشد که جان به سلامت ببری . سالوس = ریا ]

امتیاز نوشته

به این نوشته چه امتیازی میدی؟

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آرا: 2

این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا