۶۴٪ تخفیف ویژه فقط برای امروز

مشاهده محصولات شگفت‌انگیز
غزلیات حافظ

تفسیر و معنی غزل شماره 17 حافظ – سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت


تفسیر و معنی غزل شماره 17 حافظ

زندگی پر از غم و اندوهی داشته ای و سختی زیادی کشیده ای، طوری که دل هر آشنا و بیگانه ای را به درد آورده ای. اما به خاطر داشته باش که در هر شرایطی باید از روی عقل تصمیم بگیری نه احساس. بلند پروازی مکن و پی آرزوهای محال نرو که تنها نتیجه آن از دست دادن فرصت است. به زودی قصه غمها به پایان خواهد رسید و به کامیابی خواهی رسید.

نتیجه تفال شما به دیوان حافظ

  • این نیت خیلی فکر و اندیشه شما را به خود مشغول ساخته و تمام حواس شما را تصاحب کرده است اگر بدین منوال پیش رود دچار وسواس ناراحتی می شوید درحالیکه این نیت با دو شرط علاقه و کوشش به زودی انجام خواهد گرفت
  • با عصبانیت و تند مزاجی که دارید، موجب می شود تا دوستان واقعی از شما فاصله بگیرند.
  • در خانه همه شما را دوست دارند و نسبت به شما عشق می ورزند. در حالیکه کاملاً بی توجهی می کنید و بیشتر با غریبه ها، حشر و نشر و نشست و برخاست می کنی. سرانجام ضرر خواهی کرد. زیرا آنان با بلند پروازی ها شما را در عالم غیر حقیقی سیر می دهند و از واقعیات دور می سازند.
  • از دوری او رنج می برید. بدانید که با کمی حوصله و شکیبایی، دیدار و وصال، حتمی خواهد بود وگرنه سرنوشت این کار نامعلوم و طولانی خواهد شد. پس با توکل بر خدای یگانه و خواندن سوره مبارکه الفاطر از اول تا آخر بسیار گشایش است.
  • مسافر فعلاً نمی آید. خرید خوبست ولی فروش موقعیت ندارد. ازدواج و طلاق هر دو عملی نمی شود. موفقیتی به زودی به دست می آورید و خبری نه چندان خوش هم دریافت می کنید و یکی از نزدیکان شما ضرر عمده ای کرده یا می کند ولی موجب آگاهی او می شود.
  • از زندگی خود شکایت می کنی درحالی که خیلی آرزوی زندگی شما را دارند. دیروز از طرف شخصی اتفاقی برای شما پیش آمد، از او دوری کنید. چون حسود است اما توجه خود را به نزدیکان معطوف سازید. سفر کرده سالم به مقصد می رسد.
  • سفری زیارتی و سیاحتی در پیش دارید. در معامله ای سود فراوان به دست می آورید، اما مدتی طول نمی کشد که با شخصی زرنگ روبه رو می شوید که موجب زیان می گردد.
  • آن چیزی که در بدست آوردنش تلاش می کنید، در چند قدمی شما قرار دارد. پس با حوصله ولی همراه با دقت و تلاش، موفقیت را در آغوش گیرید و تا مقصد برسید.

برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید


توضیحات غزل شماره 17 حافظ

تفسیر بیت یکم: در غم جانان از آتشِ دل ، سینۀ سوزانم بسوخت . زیرا دز این خانه آتشی بود که کاشانه را سوزاند و یا کاشانه از آن آتش سوخت . مراد از خانهِ دل و کاشانه ، سینه است . ( کاشانه = خانه زمستانی را گویند )

تفسیر بیت دوم: تنم از دوری دلبر آب شد یعنی خیلی ضعیف و نحیف و لاغر شده ام . و جانم هم از آتش عشق جانان سوخت و یا از آتش خورشیدِ رُخَش ، جانم آتش گرفت . ( واسطه = سبب . دوری = بُعد . بگداخت = بی نهایت ضعیف و لاغر . مهر = به دو معنا قابل تعبیر است یکی محبت و دیگری خورشید )

تفسیر بیت سوم: سوزش دل مرا ببین که تا چه حد است که دیشب از حرارت زیادِ اشک چشمم ، دل شمع از سر مهر چون پروانه بر من سوخت . حاصل اینکه ، سوزش دل مرا ببین که از اثر حرارت اشکِ چشمم ، دلِ شمع چون پروانه به حال من سوخت . ( مراد از آتش در اینجا حرارت است )

تفسیر بیت چهارم: دلسوزی آشنایان به حال من عجیب و غریب نیست . زیرا وقتی من از حال رفتم یعنی از خود بی خود و بی قرار شددم دل یار به رحم آمد و به حال من سوخت . حاصل سخن اینکه ، دیدن آشنایان این حال مرا و دلسوزیشان از روی ترحم ، غریب نیست . غرابت در سوختن دلِ بیگانگان به حال من است .

تفسیر بیت پنجم: خرقه زهد مرا ، باده از بین برد یعنی به سبب باده نوشی ، زهد را ترک کردم و خانه عقلم را هم باده سرخ ، آتش زد یعنی به سبب باده نوشی عقلم را از دست دادم و مست و لایعقل شدم . ( مراد از آب خرابات ، شراب است و مراد از آتش خمخانه ، شراب قرمز است )

تفسیر بیت ششم: از توبه ای که کردم دلم چون پیاله بشکست . یعنی بسیار نادم و پشیمان شدم و جگرم چون باده بی می و میخانه بسوخت . یعنی در آرزو و فراق می و میخانه ، جگرم چون باده جوشید و پخت . ( جوشیدن و پختن نسبت به باده مناسب است اما سوختن مناسب نیست ) ( باده = شرابی که جوش خورده باشد را باده گویند )

تفسیر بیت هفتم:

خطاب به جانان می فرماید : ماجرا را ترک کن و بیا که مردمک چشم من ، خرقه خود را از سر درآورده و آتش زد . یعنی ما دیگر با هم صلح کردیم و از این به بعد از گذشته ها بگذر . ( در اینجا مراد از خرقه ، جبۀ جلو بسته است به قرینه از سر بدر آوردن )

یکی از آداب و رسوم باده نوشان اعجام است که وقتی بین دو دوست شکرآب شود یعنی کدورتی بین شان پیدا شود . آنکه طالب صلح است پیراهن خود را درآورده به شکرانه صلح آتش می زند.

تفسیر بیت هشتم: ای حافظ بگو که افسانه را ترک کردم و یک نفس باده بنوش زیرا شب نخسبیدیم و شمع به افسانه بسوخت . ( مراد از شمع به افسانه سوخت یعنی شمع بیهوده و بی جا سوخت).

امتیاز نوشته

به این نوشته چه امتیازی میدی؟

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آرا: 1

این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا