۶۴٪ تخفیف ویژه فقط برای امروز

مشاهده محصولات شگفت‌انگیز
غزلیات حافظ

تفسیر و معنی غزل شماره 16 حافظ – خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت

خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت

نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت

به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت

شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت

به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت

بنفشه طره مفتول خود گره می‌زد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت

ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم
سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت

من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش
هوای مغبچگانم در این و آن انداخت

کنون به آب می لعل خرقه می‌شویم
نصیبه ازل از خود نمی‌توان انداخت

مگر گشایش حافظ در این خرابی بود
که بخشش ازلش در می مغان انداخت

جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگی خواجه جهان انداخت


تفسیر و معنی غزل شماره 16 حافظ

این اندیشه را در سر داری که همه بلاهای جهان نصیب تو می شود، اما این طور نیست شاید صلاح تو در آن چیزیست که خدا نصیبت کرده است. موفقیت در زندگی تنها وابسته به کسب مادیات نیست، کامیابی به آن است که تو در دل احساس آرامش و خوشبختی کنی. پس به آنچه که داری قناعت کن و از زندگی و یار نیکویی که نصیبت می شود لذت ببر.

نتیجه تفال شما به دیوان حافظ

  • من از زهد و تقوایی که داشتم هرگز گرد می و مطب نبودم و از آنها اطلاعی نداشتم اما عشق و محبت دوستان میخانه مرا به طرف می و مطرب کشاند.
    یعنی اختلاط و همرنگی با بچه های میخانه مرا به این روز انداخت. آری شما نیز بر اثر تقلید و دنباله روی می خواهی این کار را انجام دهی. ولی خوب فکر کن و به عاقبت آن دقیقاً توجه داشته باش. با یکی از اقوام در مورد این کار مشورت کن که گشایش حاصل شود. به قول معروف بی گدار به آب مزن.
  • او خیلی چرب زبان و حراف و ماهر است. چنان این نیت تمام اندیشه ما را تصاحب کرده که پند و اندرز برایتان زخم و نمک است. برای اجرای این نیت حاضری به هرکاری تن بدهی. اما اجرای این نیت صد در صد در این زمان به ضرر شماست. یا اصولاً صرف نظر کن یا لااقل برای مدتی آن را به تاخیر بینداز.
  • بدان که بازنده از اینکه بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس می کند بازنده است. اما برنده در چنین موقعیتی، احساس می کند که اعتبار خود را برای آینده تقویت می کند.
  • شخصی خوش قد و قامت، برازنده، آداب دان، عاشق هنر و مطالعه هستید ولی چرا از تحصیل فرار می کنید ؟ این مشکلی است که بر می گردد به برخوردهای دوران دبستان شما که باید افکار خود را اصلاح کنید زیرا مطالعه رکن اصلی زندگی است.
  • جدیداً به موفقیتی دست می یابید و مسافری خبری می دهد. هدیه ای دریافت می کنید. بیمار شفا نمی یابد. خرید و فروش هر دو فعلاً زود است.
  • نذر کنید تا از این گرفتاری ها خلاصی یابید.

برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید


توضیحات غزل شماره 16 حافظ

تفسیر بیت یکم: خَمی که ابروی شوخ و قشنگت در کمان انداخت یعنی خود را قوسی شکل کرد . به قصد کشتن من زار و ناتوان است . خطاب به جانان گوید : ابروانت را به شکل کمان کرده ای . کمانی کردن ابروانت فقط برای انداختن تیرِ غمزه و کشتن من است .

تفسیر بیت دوم: هنوز صورت دو عالَم به وجود نیامده بود که مابین ارواح الفت و آشنایی و دوستی وجود داشت . پس زمانه بنیاد محبت و یا قاعده دوستی را تازه در این زمان نیانداخته است . یعنی علاقه و محبتی که مابین عاشق و معشوق وجود دارد همان علاقه و محبت ازلی است که مابین ارواح بوده است .

تفسیر بیت سوم: به سبب یک ناز که با صد غرور ، نرگس برای خودنمایی کرد ، فریب و مکر چشمت تعصباَََ در برابر نرگس به جهان صد فتنه انداخت . یعمی گفت در جایی که من هستم ، کرشمه وظیفه تو نیست . این را گفت و عالم را پُر از فتنه کرد . ( خود فروشی = خود را فروختن . فریب = گول . کرشمه = ناز )

تفسیر بیت چهارم: در حالیکه شراب خورده و عرق هم کرده بودی . کی به چمن رفتی که از لطافت و صفوت تو آتش به ارغوان افتاد . یعنی قرمزی ارغوان از رشکِ روی تو است .

تفسیر بیت پنجم: دیشب مستانه به بزمگاه چمن رفتم . چون غنچه شباهتی که به دهان تو داشت مرا به گمان انداخت . یعنی عجبا ، غنچه هم به دهان جانان شباهت پیدا می کند ؟ پس به شک افتادم و به چمن رفتم و دیدم فی الواقع غنچه به دهان تو شبیه است .

تفسیر بیت ششم: بنفشه زلف خود را گره می زد و در همان حال صبا حکایت زلف تو را به میان کشید . زلف تابدار را به بنفشه تشبیه کرده اند . ( مفتول = پیچ خورده . گره می زد = پیچ و تاب می داد )

تفسیر بیت هفتم: از شرم آنکه به روی تو تشبیه اش کردم . سمن با دست صبا خاک به دهانش انداخت . یعنی حاشا من چه لیاقت آن را دارم که به دهان جانان تشبیهم کنند و با گفتن این تنزه و تبری کرد . ( شرم = خجالت . سمن = گلی سفید رنگ . خاک در دهان انداخت = در جایی که می خواهند بگویند حاشا که لایق این نیست ، این جمله را بکار می برند )

تفسیر بیت هشتم: من از زهد و تقوایی که داشتم هرگز گِردِ می و مطرب نمی گشتم یعنی هرگز از اینها اطلاع نداشتم اما عشق و محبت پسر بچه های میخانه مرا به طرف می و مطرب کشاند . یعنی این باده نوشی و استماع ساز از اختلاط و علاقه به آنها برایم حاصل شد زیرا اختلاط ، همرنگی را با آنها ایجاب می کند . ( این اشاره به مطرب و آن اشاره به می است )

تفسیر بیت نهم: اکنون با شراب قرمز خرقه خود را می شویم . اما چه فایده آنچه از ازل مقدر شده و نصیب شخص است نمی توان از بین برد . حاصل سخن اینکه ، باده نوشی من ازلی است و هرگز با وسایل عارضی از بین نمی رود .

تفسیر بیت دهم: گویا گشایش کار حافظ در این باده نوشی و مستی بوده که لطف ازلی خداوند او را به میِ مغان انداخت . حاصل سخن اینکه ، باده نوشی او با اختیار خود نبوده بلکه حکمِ ازلی است که برایش اینطور جاری است . ( مراد از خرابی ، مستی است )

تفسیر بیت یازدهم: حالا دیگر دنیا بر وفق مراد من می گردد زیرا که گردش روزگار مرا به خدمت آصف عهد درآورد . یعنی ملازمت ایشان را برایم میسر ساخت . ( مراد از خواجۀ جهان ، قوام الدین حسن است که حافظ حمایت او را اعتراف کرده است )

امتیاز نوشته

به این نوشته چه امتیازی میدی؟

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آرا: 1

این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا