۶۴٪ تخفیف ویژه فقط برای امروز

مشاهده محصولات شگفت‌انگیز
غزلیات حافظ

تفسیر و معنی غزل شماره 110 حافظ – پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد

پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد

از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد

دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد

از رهگذر خاک سر کوی شما بود
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد

مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآورد
بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد

بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
با دردکشان هر که درافتاد برافتاد

گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد

حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود
بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد


تفسیر و معنی غزل شماره 110 حافظ

پس از مدتها اکنون فکر و ایده جدیدی به سر شما افتاده است که نیرویی تازه به شما بخشیده. بدان که عملی کردن این کار سختی و مشقات بسیاری دارد. ولی آنچه عایدت می شود خستگی تمام این سختی ها را از تنت بدر خواهد کرد. تو چون ذاتی پاک و خوب داری به موفقیت خواهی رسید و خدا یاریت خواهد کرد.

نتیجه تفال شما به دیوان حافظ

  • گویا فکر می کنی که بر سر دو راهی قرار گرفته ای و نظر خوبی نداری. باید بدانی که تردید، عامل شکست می باشد. پس فوری تصمیم بگیر و یکی را انتخاب کن و با دقت، سرعت عمل، وقت شناسی و علاقه اقدام کن. به قول کنفوسیوس: “سفر هزاران کیلومتری با یک گام آغاز می شود.”
  • یکی به شما خیانت کرده تا آخر همین ماه سزا و صدمه اش را شدیداً خواهد دید. پس او را به خدا واگذار کن.
  • حضرت حافظ در بیت پنجم و ششم می فرماید: حیفا که برای خاطر عشق آن آهوی مشکین سیه چشم، خون دلم چون نافه به جگرم ریخت و به رنج افتادم. هر نافه که در دست نسیم سحر هست، از خاک راه سر کوی شماست.همین که مژگاه تو خنجر برای تصاحب جهان عشق کشید، از کشتگان تیغ تو که با نثار جان زندگی ابدی یافته اند، کشته ها پدید آمد.بارها تجربه کردیم، در این دنیا که خانه پاداش و جزاست، هر کسی که با باده نوشان عشق کهن به مخالفت برخیزد و مبازه کند، از ریشه کنده می شود.سنگ سیاه، اگر جان هم بدهد و سعی و کوشش کند، لعل نمی شود زیرا سرشت او چنین است که بدگوهر و بد ذات خلق شده است.حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • اگر او را رها کنی، چیزی از دست نمی دهی. بلکه در همین ماه ملاقاتی در پیش خواهی داشت که بسیار نافع است.
  • بگذار دیگران هر چه می خواهند، بگویند. شما با مشورت یکی از عزیزان درست ترین راه را انتخاب کنید و تابع وسوسه های این و آن نشوید. با قدرت به جلو گام بردار و بر خدا توکل کن که حتماً در این حالت پیروز می شوید.
  • ویژگی های شما عبارت اند از: شجاع و نترس، پر سر و صدا، جسور، مهاجم، قوی، حادثه جو، پشتکار، کاردار، سخاوتمند، پر اولاد، خوشگذران، با چشمانی نافذ و پر قدرت.
  • خرید و فروش عالی است. مسافر می آید. هدیه ای دریافت می کنید.

برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید


توضیحات غزل شماره 110 حافظ

تفسیر بیت یکم: هنگام پیری، عشق دوران جوانی به سرم افتاد و راز عشق را که در دل پنهان کرده بودم آشکار شد. عشق و عاشقی معمولاً صفت جوانان است و حافظ با دانستن این قضیه عشق خود را عجیب می‌داند و از آن بدتر راز عشقش پیش همگان فاش شده است.

تفسیر بیت دوم: از طریق نگاه کردن، مرغ دلم راه آسمان را در پیش گرفت،‌ ای چشم من، خوب حواست را جمع کن تا ببینی که دل به دام چه کسی افتاده است. یعنی به چهره زیبای یار نگاه کردم و دلم از دستم رفت و اکنون در دام دوست است.

تفسیر بیت سوم: افسوس و حسرت می‌خورم که از دست عشق آن آهوی مشک‌دار خوشبوی چشم سیاه، خون دل زیادی مانند نافه بر جگرم ریخت. عشق آن محبوب خونین دلم کرده است. نافه کیسه‌ای زیر شکم آهو است که مشک همان ماده سیاه خوشبو در آن قرار دارد.

تفسیر بیت چهارم: هر نافه خوشبویی که در دست نسیم سحرگاهان افتاد و هر باد خوشبویی که می‌وزد، به واسطه خاک خوشبوی سر کوی شما بود.

تفسیر بیت پنجم: زمانی که مژه‌های تو شمشیر عالمگیر خود را کشیدند، زنده‌دلان بسیاری کشته شد و کشته‌ها روی هم افتادند. از کُشته پُشته ساختن و روی هم انداختن کشته‌ها کنایه از کثرت و زیادی آنهاست یعنی نوک مژگان تو عاشقان و فداییان بسیاری دارد.

تفسیر بیت ششم: ما در طول عمرمان تجربه بسیار آموختیم و دانستیم که در این سرای جزادهنده، هر کس با دُردنوشان ستیزه و جنگ کند، نابود خواهد شد. دیر مکافات یا همان دار مکافات صفت این جهان است یعنی هرکس بدی کند، نتیجه‌اش را خواهد دید. دردکشان کنایه از انسان‌های فقیر اما نیکوخصال است که چون پول چندان نداشتند، شراب ارزان می‌خوردند.

تفسیر بیت هفتم: سنگ سیاه حتی اگر جان خود را هم فدا کند یعنی نهایت تلاش خود را بنماید، باز هم لعل و گوهر نخواهد شد، زیرا اگر کسی از اصل بد باشد، نمی‌تواند با سرشت واقعی خود کاری کند. این بیت را در کنایه به فرد بدذات می‌گوید که خودش را هم بکشد، ارجمند نمی‌شود.

تفسیر بیت هشتم: حافظ که سر گیسوی زیبارویان را در دست داشت، عاشقی چابک بود که اکنون با سر به زمین افتاده است. یعنی حال امروزم را نگاه نکن، من در جوانی با زیبارویان همدم و همنشین بودم

امتیاز نوشته

به این نوشته چه امتیازی میدی؟

میانگین امتیازها: 3.6 / 5. تعداد آرا: 9

این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا