- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 491 حافظ – به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
به چشم کردهام ابروی ماه سیماییخیال سبزخطی نقش بستهام جایی امید هست که منشور عشقبازی مناز آن کمانچه ابرو رسد به طغرایی سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوختدر آرزوی سر و چشم مجلس آرایی مکدر است دل آتش…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 489 حافظ – ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهیدر فکرت تو پنهان صد حکمت الهی کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشادهصد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی بر اهرمن نتابد انوار اسم اعظمملک آن توست و خاتم فرمای هر…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 487 حافظ – ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شویتا راهرو نباشی کی راهبر شوی در مکتب حقایق پیش ادیب عشقهان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی دست از مس وجود چو مردان ره بشویتا کیمیای عشق بیابی و زر شوی خواب…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 485 حافظ – ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جویمن نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی بوی یک رنگی از این نقش نمیآید خیزدلق آلوده صوفی به می ناب بشوی سفله طبع است جهان بر کرمش تکیه مکنای…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 483 حافظ – سحرگه ره روی در سرزمینی
سحرگه ره روی در سرزمینیهمیگفت این معما با قرینی که ای صوفی شراب آن گه شود صافکه در شیشه برآرد (بماند) اربعینی خدا زان خرقه بیزار است صد بارکه صد بت باشدش در آستینی مروت گر چه نامی بینشان استنیازی…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 481 حافظ – بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنیخون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی آخرالامر گل کوزه گران خواهی شدحالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس استعیش با آدمی…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 479 حافظ – صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی
صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنیبرگ صبوح ساز و بده جام یک منی در بحر مایی و منی افتادهام بیارمی تا خلاص بخشدم از مایی و منی خون پیاله خور که حلال است خون اودر کار یار باش…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 477 حافظ – دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
دو یار زیرک و از باده کهن دومنیفراغتی و کتابی و گوشه چمنی من این مقام به دنیا و آخرت ندهماگر چه در پی ام افتند هر دم انجمنی هر آن که کنج قناعت به گنج دنیا دادفروخت یوسف مصری…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 475 حافظ – گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانیچون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی شیرینتر از آنی به شکرخنده که گویمای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچههرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی صد بار بگفتی…