تفسیر و معنی غزل شماره 63 حافظ – روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست
گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست
در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
آن جا که کار صومعه را جلوه میدهند
ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
فریاد حافظ این همه آخر به هرزه نیست
هم قصهای غریب و حدیثی عجیب هست
تفسیر و معنی غزل شماره 63 حافظ
تو هنوز در سنین پایین و در دوران جوانی هستی ولی به یاری خدا به موفقیتهای بسیاری رسیده ای و هزاران رقیب سر راهت قرار گرفته اند که تو بر آنها پیروز شده ای. بدان که خداوند در همه جا حاضر و ناظر بر کارهای ماست. اکنون که شهرتی یافته ای و مورد تحسین قرار گرفته ای مغرور مشو که زندگی قصه های عجیب و بسیاری دارد که تو از آن بی خبری.
نتیجه تفال شما به دیوان حافظ
- حضرت حافظ در بیت ششم می فرماید: در صومعه که جلوه عشق و جمال یار می دهند، ناقوس راه به دیر و نام صلیب در آنجاست. زیرا تمام اشیاء درتعبد حق تعالا هستند و حق تعالی در همه جا حاضر و ناظر می باشد و معبود تمامی پیروان می باشد. پس شما نیز با توکل بر خدا و دو مرتبه خوانده سوره مبارکه العادیات با حضور قلب و معنی و رفتن به زیارت یکی از مشاهد متبرکه نذری که کرده اید، ادا کنید تا این نیت برآورده شود.
- علاقمندان زیادی داری که همگان دوست دارند با شما معاشر باشند. پس موقعیت خود را بشناس و تا می توانی به مردم نیکی کن. از خدا توقع پاداش داشته باش که در کار شما به زودی گشایش فراوان حاصل میشود.
- بیمار شفا می یابد. سفر کرده به زودی خواهد آمد. هدیه و تحفه ای دریافت می کنی. خرید و فروش هر دو به موقع می باشد. ازدواج زود است و طلاق هم عملی نمی شود ولی موفقیت پیروزی در دسترس شماست. فقط نیاز به اراده و علاقه و قدری تلاش دارد، بطوری که به آسانی می توانی شاهد موفقیت را در آغوش بگیری. اشخاص زیادی به دنبال این نیت می باشند، پس نیاز به تلاش و کوشش بیشتر دارد تا حتما موفق شوی.
- ظاهری آراسته و مردم فریب دارد ولی باید با درایت و کیاست فراوان عمل کنی که پشیمانی سودی ندارد.
- واقعاً اگر فکر میکنی او درباره شما قضاوت نادرست دارد، از این راه صرف نظر کن زیرا عوامل رنج آور هم روحیه انسان را کسل و هم جسم شاداب را فرسوده می کند.
- باید بدانی که بازنده به کسانی که از خودش قوی ترند، تکیه می کند و عقده های خود را بر سر افراد ضعیف تر از خویش، خالی می کند اما برنده روی پای خود می ایستد و از اینکه دیگران به وی تکیه کنند، احساس شادی می کند.
- اتفاقی ناگوار موجب شد که او بر سر عقل بیاید و از کارهای گذشته، دست بردارد. پس بر شماست که او را همراهی کنید و از تند مزاجی و بداخلاقی دست بردارید تا او به زندگی علاقه مند شود.
- هدیه ای برایش بخر و از او دلجویی کن و با یکی از آشنایان آگاه مشورت کن. پس از آن اقدام نمایید.
- در تحصیل و دانش و کسب مال پیشرفت فراوان خواهی داشت.
برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید
توضیحات غزل شماره 63 حافظ
تفسیر بیت یکم: خطاب به جانان : اگر چه روی تو را کسی ندیده است با این حال هزار رقیب داری و در غنجه ای هنوز ، یعنی پشت پرده ای ولی صد عندلیب داری . حاصل کلام : هنوز در آغوش مادری و از خانه بیرون نرفته ای ، لکن تمام دنیا مبتلای تواند .
تفسیر بیت دوم: اگر به کوی تو آمده ام ، این کار بسیار عجیب و غریب نیست . زیرا در این دیار چون منِ غریب خیلی هست . حاصل کلام : آمدن من به محلۀ تو غریب نیست زیرا کوی تو مقام غُربا است . و غریب همیشه میل به غریب دارد . [ مراد از دیار در اینجا کوی جانان است ]
تفسیر بیت سوم: در طریق عشق بین میخانه و خانقاه فرق نیست . هر جا که هست در آنجا پرتو روی دوست است . یعنی چه صومعه زاهد و چه دیر راهب ، در همۀ آنها خدا حاضر است . و آثار جمال و جلال خدا همه جا منکشف و متجلّی است .
تفسیر بیت چهارم: آن جا که به کار صومعه جلوه می دهند یعنی به عبادات صومعه ، حُسن و جمال می دهند .ناقوس راهبِ دیر و نامِ صلیب در آنجا هست . مراد این است که همۀ اشیاء در حالِ تعبّدِ حق تعالی هستند و حق تعالی در همه جا حاضر است و معبود ، پیروان جمیعِ ادیان و ملل می باشد . [ ناقوس = تختۀ فلزی است که در کلیساها به هنگام نماز برای اعلام وقت نماز به صدا درمی آورند . ]
تفسیر بیت پنجم: چه کسی عاشق شد که یار به حالش نظر نکرد . یعنی البته که یار به عاشق حقیقی التفات می کند . اما ای عزیز درد نیست و اِلّا طبیب هست . یعنی جانان طبیبی است که اهلِ درد و عشق را می شناسد و به محضِ تشخیص درد ، فوری علاج می کند . حاصل کلام : مشکل اهلِ درد بودن می باشد و اِلّا درمان مقرر است .
تفسیر بیت ششم: فریاد و فغانی که حافظ در عشق جانان می کند عبث نیست ، بلکه حدیثی عجیب و غریب است . یعنی حافظ در عشق جانان بیهوده فریاد و فغان نمی کند . حتماََ یک کار بسیار بزرگ و مهمی هست که او را نالان و گریان کرده است .