تفسیر و معنی غزل شماره 70 حافظ – مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
اشکم احرام طواف حرمت میبندد
گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی
طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست
عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار
مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد
هر که را در طلبت همت او قاصر نیست
از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز
زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم
که پریشانی این سلسله را آخر نیست
سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
تفسیر و معنی غزل شماره 70 حافظ
تمام فکر و ذکرت هدفی است که در سر داری و به هیچ چیز دیگر جز آن فکر نمی کنی. با دست خالی قصد انجام کار بسیار بزرگی را داری ولی بدان که جوینده یابنده است. با همت بلندی که تو داری حتما به مقصود خواهی رسید. فقط در مقابل مشکلات صابر باش و از راهی که انتخاب کرده ای روی مگردان.
نتیجه تفال شما به دیوان حافظ
- حضرت حافظ در بیت چهارم و ششم می فرماید: اگر دوستدار تهی دست و فقیر، طلای دل و جان خود را نثار تو کرد، به او عیب مگیر زیرا به نقد رایج زمان قادر نمی باشد.
- من که از سوز عشق تو به شکایت آهی بر نمی آورم. نمی توان پنداشت که سرانجام در برابر دعاهای جانگداز تو شکیبایی و تاب بیاورم.
- حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.خوش به حال شما که درکارهایتان، چنان موفق می شوید که انگشت نمای همه خواهید شد. بطوری که بر شما حسد خواهند برد. اقبال شما بلند است و به هر کاری دست بزنید، مورد قبول همه قرار خواهید گرفت. موفقیت همراه شماست، به شرط آنکه اولاً، غروز بر شما چیره نشود ثانیاً، علاقه، اراده و سرعت عمل را همراه سازید و بر خدا توکل کنید.
- دنیا را خیلی مهم می پنداری و به آن وابسته شده ای و برای کسب مقام و ثروت تلاش می کنی. این کوشش، چندان ناسازگار هم نمی باشد ولی نباید موجب گردد که از خداوند و دعا و نیایش به دور افتی.
- همه شما را دوست دارند و شما نیز دارای قلبی مهربان، باصفا و صمیمی می باشید اما گاو نه من شیرده هم می باشی و با عصبانیت های بی موقع و زود رنجی مکررتان، کارها را خراب می کنید.
- مسافرت خوبست. خرید و فروش نافع می باشد. مسافر حالش عالی است. خبری دریافت می کنید و مژده ای به دست می آید. بیمار شفا می یابد. قرض ادا می شود. موفقیت در چند قدمی شماست. مواظب کردار و رفتار خود باشید.
- دیروز درباره شما سخنانی گفته شد که واقعیت نداشته و ندارد. این عمل حسودان را به خدا واگذار کنید.
- زیاد سر به سر او نگذارید و برایش خرده نگیرید. زیرا در این حالت، سرخورده و غمگین می شود. بلکه او را تشویق کنید و برایش هدیه ای بخرید و دلش را بدست آورید. در این حالت، سر به راه و آرام تر خواهد شد. او شما دوست دارد ولی لجبازی می کند.
برای گرفتن دوباره فال حافظ کلیک کنید
توضیحات غزل شماره 70 حافظ
تفسیر بیت یکم: مردمک چشم ما جز به رخِ تو به غیر نگاه نمی کند و دلِ حیرانِ ما دائماََ تو را ذکر می کند . [ مردم = در اینجا به معنی مردمک و دیده به معنی چشم است ]
تفسیر بیت دوم: اشکِ چشمم برای طوافِ حَرمت ، احرام می بندد . اگر چه از خونِ دلِ مجروح یک نفس طاهر و پاک نیست . یکی از شرایط اصلی احرام بستن طهارت کامله است . [ حرم = در اینجا مراد حرمِ جانِ جانان است / دلِ ریش = دلِ زخم دار / دَمی = در اینجا به معنی وقت است / طاهر = پاک ]
تفسیر بیت سوم: اگر مرغ بهشت که آنقدر عزیز است به سوی تو پرواز نکند ، یقیناََ بدین جهت است که ارزش تو را درنیافته . پس همان بهتر که مثل مرغ وحشی و بی قدر و منزلت ، در دام و قفس اسیر باشد . [ دام = بند ، گرفتاری / طایر سِدره = مرغ بهشت ، یعنی حضرت جبرئیل امین که مقامش سدره المنتهی است که وقتی بخواهد به جایی پرواز کند از آنجا پرواز می کند و دوباره بدانجا برمی گردد ]
تفسیر بیت چهارم: ای جانان اگر عاشق مفلس ، دلِ ناقابل خود را نثار تو کرد . عیبش مگیر ، زیرا به نقد جان و یا به نقد رایج قادر نیست . [ نقد روان = به دو معنی آمده یکی رایج مثل سکه طلا و نقره رایج و معنی دومش روح انسان است / قلب = سکه تقلبی که غیر رایج است ]
تفسیر بیت پنجم: هر کس که در طلب تو ، همت اش قاصر نباشد عاقبت دستش به سرو بلند تو یعنی به قامتت می رسد . یعنی هر که سعی و همت اش در طلب تو کامل باشد البته روزی به وصالت می رسد .
تفسیر بیت ششم: در حضور تو از روان بخشی عیسی دَم نمی زنم و سخن نمی گویم زیرا که در روح فزایی چون لب تو ماهر نیست . حتی مهارتی که لبت در حیات بخشی دارد در حضرت عیسی وجود ندارد .
تفسیر بیت هفتم: من که در آتش محبت تو حتی آهی نمی کشم . چگونه می شود گفت که دلم در داغ صابر نیست یعنی تحملِ آتش عشق را ندارد .
تفسیر بیت هشتم: آن روز که سر زلفِ تو را دیدم گفتم که پریشانی این سلسله نهایت ندارد . یعنی هر قدر که زلف پریشان گردد به همان نسبت دل ها پریشان می شود . زیرا مقام و محل قرارِ دل ها ، زلف است . پس زلف که پریشان شود . همان دل ها هم پریشان می شوند . با این وصف چون پریشانی زلف غایت ندارد پس پریشانی دل ها هم انتها نخواهد داشت . [ روز اول = مراد روز الست است / سلسله = زنجیر ]
تفسیر بیت نهم: سودای وصلِ تو نه تنها آرزوی دلِ حافظ است . کیست آن کس که هوای وصلِ تو در خاطرش نباشد . یعنی در خاطر همه آرزوی وصلِ تو هست . [ سرِ پیوند = سودا و آرزو / پیوند = اتصال و وصل / تنها = فقط ]