- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 237 حافظ – نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
نفس برآمد و کام از تو بر نمیآیدفغان که بخت من از خواب در نمیآید صبا به چشم من انداخت خاکی از کویشکه آب زندگیم در نظر نمیآید قد بلند تو را تا به بر نمیگیرمدرخت کام و مرادم به…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 235 حافظ – زهی خجسته زمانی که یار بازآید
زهی خجسته زمانی که یار بازآیدبه کام غمزدگان غمگسار بازآید به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشمبدان امید که آن شهسوار بازآید اگر نه در خم چوگان او رود سر منز سر نگویم و سر خود چه کار بازآید مقیم…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 233 حافظ – دست از طلب ندارم تا کام من برآید
دست از طلب ندارم تا کام من برآیدیا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگرکز آتش درونم دود از کفن برآید بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیرانبگشای لب…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 231 حافظ – گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آیدگفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموزگفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید گفتم که بر خیالت راه نظر ببندمگفتا که شب رو است او از…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 229 حافظ – بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد
بخت از دهان دوست نشانم نمیدهددولت خبر ز راز نهانم نمیدهد از بهر بوسهای ز لبش جان همیدهماینم همیستاند و آنم نمیدهد مردم در این فراق و در آن پرده راه نیستیا هست و پرده دار نشانم نمیدهد زلفش کشید…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 227 حافظ – گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشودتا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر استحیوانی که ننوشد می و انسان نشود گوهر پاک بباید که شود قابل فیضور نه هر…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 223 حافظ – هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرودهرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود از دماغ من سرگشته خیال دهنتبه جفای فلک و غصه دوران نرود در ازل بست دلم با سر زلفت پیوندتا ابد سر نکشد وز…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 221 حافظ – چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رودور آشتی طلبم با سر عتاب رود چو ماه نو ره بیچارگان نظارهزند به گوشه ابرو و در نقاب رود شب شراب خرابم کند به بیداریوگر به روز شکایت کنم به خواب…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 219 حافظ – کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجودبنفشه در قدم او نهاد سر به سجود بنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود به دور گل منشین بی شراب و شاهد…