- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 437 حافظ – ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
ای قصه بهشت ز کویت حکایتیشرح جمال حور ز رویت روایتی انفاس عیسی از لب لعلت لطیفهایآب خضر ز نوش لبانت کنایتی هر پاره از دل من و از غصه قصهایهر سطری از خصال تو و از رحمت آیتی کی…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 435 حافظ – با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستیتا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آیدناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانمبا کافران چه کارت گر بت…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 433 حافظ – ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختیلطف کردی سایهای بر آفتاب انداختی تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضتحالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی گوی خوبی بردی از خوبان خلخ شاد باشجام کیخسرو طلب…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 431 حافظ – لبش میبوسم و در میکشم می
لبش میبوسم و در میکشم میبه آب زندگانی بردهام پی نه رازش میتوانم گفت با کسنه کس را میتوانم دید با وی لبش میبوسد و خون میخورد جامرخش میبیند و گل میکند خوی بده جام می و از جم مکن…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 429 حافظ – ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می
ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز میطامات تا به چند و خرافات تا به کی بگذر ز کبر و ناز که دیدهست روزگارچین قبای قیصر و طرف کلاه کی هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هانبیدار شو…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 427 حافظ – چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
چراغ روی تو را شمع گشت پروانهمرا ز حال تو با حال خویش پروا نه خرد که قید مجانین عشق میفرمودبه بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شدهزار جان گرامی…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 425 حافظ – دامن کشان همیشد در شرب زرکشیده
دامن کشان همیشد در شرب زرکشیدهصد ماه رو ز رشکش جیب قصب دریده از تاب آتش می بر گرد عارضش خویچون قطرههای شبنم بر برگ گل چکیده لفظی فصیح شیرین قدی بلند چابکرویی لطیف زیبا چشمی خوش کشیده یاقوت جان…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 423 حافظ – دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
دوش رفتم به در میکده خواب آلودهخرقه تردامن و سجاده شراب آلوده آمد افسوس کنان مغبچه باده فروشگفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرامتا نگردد ز تو این دیر…
- غزلیات حافظ
تفسیر و معنی غزل شماره 421 حافظ – در سرای مغان رفته بود و آب زده
در سرای مغان رفته بود و آب زدهنشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده سبوکشان همه در بندگیش بسته کمرولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده شعاع جام و قدح نور ماه پوشیدهعذار مغبچگان راه آفتاب زده…